طب الرضا (طب و بهداشت از امام رضا علیه السلام) / 68 /
علل برخى از بیماریها ..... ص : 68
هنگامى که خواستى بحمام بروى و دچار سردرد و زکام نشوى
قبل از فرو رفتن در آب پنج جرعه از آب گرم تمیز بنوش که باذن خداوند متعال
از درد سر و درد شقیقه سالم میمانى و گفته شده
که پنج کف آب گرم نیز بر روى سر ریخته شود.
طب الرضا (طب و بهداشت از امام رضا علیه السلام) / 172 / ماساژ با روغن معطر ..... ص : 172
در ماه کانون آخر که دومین ماه زمستان است اعصاب را یکنوع سستى و سکون فرا مىگیرد استخوانها سخت مىشود، پوست بدن دچار خشگى مىگردد، جریان خون در عروق مشکل مىشود، سرمازدگى، سردرد، کمردرد، زکام، آب ریزش چشم و بسیارى از کسالتهاى دیگر عوارض اختلالات فوق است.
طب الرضا (طب و بهداشت از امام رضا علیه السلام) / 200 / معده را سبک کنید ..... ص : 200
بواسیر، روماتیسم و دردهاى مختلف مفاصل، زکام و سرماخوردگى، سردرد و سرگیجه، کم نورى چشم و سوء هاضمه و صدها ناراحتى دیگر از عوارض یبوست مزاج است. علت عمده یبوست مزاج مرتب نبودن کار معده است.
نامه زرین سلامت، ترجمه الرسالة الذهبیة منسوب به امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) / 60 / بخش چهارم: آداب استحمام
و گاهى که مىخواهى وارد حمام شوى و دچار سردرد و اختلالات آزاردهنده آن نشوى، هنگام ورود به حمّام، پنج جرعه از آب گرم [نظیف] را بنوش تا به اذن خداوند متعال از درد سر و شقیقه به سلامت و در امان باشى. و گفتهاند پنج مشت آب گرم بر سر ریختن در هنگام ورود به حمّام نیز همین خواص را در پى خواهد داشت [سردردهاى میگرن (گرم و سرد)، سردرد از آفتاب، سردرد از حمام، سردرد از سرما، سردرد از سوداء، سردرد از بلغم و انواع دیگرى از سردرد وجود دارد].
نامه زرین سلامت، ترجمه الرسالة الذهبیة منسوب به امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) / 93 / مواد غذایى ترکیبى و تعارضهاى غذایى ..... ص : 91
تجربیات علمى به اثبات رسانده وقتى عوامل حرارتى، بدن را از بیرون گرم کند، حرارت داخلى بدن کم مىشود. کاهش حرارت موجب اختلالاتى در معده و روده و فرآیند متابولیسم و هضم مىگردد که" طب اصیل ایرانى" از آن به قولنج تعبیر مىکند. نشانههاى ابتلا به این بیمارى، سردى دستوپا، درد شدید در داخل و خارج شکم مخصوصا قسمت بالاى آن و پریدگى رنگ و گاهى توأم با سردرد و سرگیجه و عرق زیاد و بىحالى است. نوشیدن شربت عسل که قدرى گرم باشد و نیز استراحت به پشت ضرورى بوده، تأثیر خوب مىبخشد. در برخى نسخهها آمده است: و هنگامى که ماهى خوردهاید، با آب سرد خود را نشویید؛ زیرا این عمل با خطر فلج همراه است].
آبله و سرخک (ترجمه الجدری و الحصبة) / النص / 45 / فصل سوم در بیان علاماتى که دلالت بر جوشش آبله و سرخک دارد ..... ص : 45
صورت بیمار پف کرده و گاهى اوقات برگشته نشان مىدهد و رنگ بیمار برافروخته و گونهها و چشمان قرمز و بدن سنگین مىگردد. بیمار بخود مىپیچد دهان دره و خمیازه و در گلو و سینه احساس درد مىکند، مختصر تنگى نفس و سرفه دارد، دهانش خشک و آب دهان غلیظ و صدایش گرفته و سردرد و سنگینى سر و ناراحتى و اضطراب و غشى و اندوه دارد، نهایت آنکه اضطراب و غش و اندوه در سرخک بیشتر از آبله و پشتدرد در آبله بیشتر از سرخک است و حرارت
آبله و سرخک (ترجمه الجدری و الحصبة) / النص / 59 / فصل پنجم در احتراز از آبله قبل از ظهور و جلوگیرى از ازدیاد آن بعد از بروز ..... ص : 48
هرگاه علامات آبله را دیدى و ملاحظه نمودى که بدن کشیده مىشود و خمیازه زیاد و درد کمر و سرخى رنگ و چشم و سردرد شدید و قوى با نبض درشت و پر و تنگى نفس و ادرار کدر و قرمز و گرمى بدن بمانند وقتى که انسان از حمام بیرون آید داشته و بدن هم پرگوشت باشد، با چنین وضع اگر بخواهى معالجه کنى موجب
آبله و سرخک (ترجمه الجدری و الحصبة) / النص / 86 / فصل سیزدهم در دستور مزاج آبلهاى از نظر لینت و یبوست ..... ص : 86
اگر مزاج بیمار لینت داشت، در ابتداى ابتلاء به بیمارى باید از تجویز ملین اجتناب ورزید، هرچند که در ابتدا و قبل از انتهاى این دو بیمارى محتاج شوى مزاج بیمار را لینت دهى. چرا که گاهى لینت در آبله محتاج الیه است و این احتیاج گاهى بعلت زیادى تب و سردرد و گاهى براى سبک کردن مزاج و کم نمودن ماده آبله است.
آبله و سرخک (ترجمه الجدری و الحصبة) / النص / 137 / ح - فهرست بیماریها و اصطلاحات طبى و فنى و نامهاى اعضاء(اندامها) و ابزارها ..... ص : 134
سردرد(Ce ?phalalgie)
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 16 / گزارهى ریزگفتارهاى کتاب
سردرد و درد نیمهى سر 426
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 16 / گزارهى ریزگفتارهاى کتاب
سردرد گرم 427
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 68 / ریزگفتارهاى دهگانه ..... ص : 61
سردرد و درد گیجگاه یا نیمهى، سرگیجه، سرسام (مننژیت)، سکته، خوابآلودگى (سبات)- زلزدهگى و خیرگى، فلج، کرختى، لرزش، لقوه، تشنج، فراموشى، صرعEpilepsy کابوس (بختک)، مالیخولیا، زکام، بیمارى چشم، زخمهاى چشمى، سپیدى پدیدآمده در چشم، جرب پلک چشم و التهاب قرنیه (سبل)، خارش گوشه چشم و پلک، ناخنه چشم، سرخى چشم از ضربه (طرفه)، اشک چشم، کاهش دید (کمبینایى)، آماس پلکها، موى برگشته چشم که آن را آزار مىدهد. آبریزش چشم، شبکورى (عشا)، گشادى قرنیه (انتشار)، ریش کهنهاى (ناصور) که در گوشه چشم پدید آید. درد پدیدآمده در گوش، زخم پدیدآمده در گوش، صداى پدیدآمده در گوش، سنگینى گوش، کرم و گزندگان فرورفته در گوش. آنچه در گوش فرورود، خونریزى از بینى، زخمهاى درون بینى، بواسیر پدیدآمده در بینى، گندیدن و بویناک شدن بینى، درد دندان، کشیدن و شکاندن دندان، کندى دندان و کرختى آن، برفک و جوش دهان، لثه خونى و گندیدگى آن، دندانى که با سرما دردناک مىشود. افتادگى زبان کوچک، قورت دادن زالو، فرورفتن خار و استخوان به درون گلو، سنگینى زبان، آویزان شدن و بیرون افتادن زبان از دهان، پیدا شدن غدهاى زیر زبان که غوک خوانده شود. آماسهاى پدید آمده در زبان، گرفتگى و آماس گلو، سرفه، تنگى نفس (ربو)، ذات الجنب (آماس پردههاى پیرامون شش)، ذات الریه (آماس شش)، خلط سینه و بیرون انداختن آن، سل، خفقان (تپش دل)، شکمروش خونى با درد و بالا آوردن (هیضه)، بد گوارشى، دردهاى شکمبه، سکسکه (هکهکه)، شکمخوارگى (سیرىناپذیرى) دردهاى جگر، زردى، استسقاء (سیرابناشدگى)، دردهاى سپرز قولنج بىاشتهایى، سختى پیشآب کردن. سنگ و آماس پدیدآمده در گرده و پیشآبدان، سوزش پیشآبى، خون و چرک در پیشآب، پیشآب کردن پیوسته (چکهچکه)، کرم پدیدآمده در شکم و نشتگاه، برآماسیدن نشستنگاه و پیزى، بواسیر و زخمها و ترکهاى نشستنگاه، بندن آمدن خون ماهانه، روان کردن خون ماهانه، ترکهاى واژن، آماس پدیدآمده در زهدان، زخمهاى زهدان، گرفتگى زهدان، بیمارى باردارى دروغین، فتق و قرو در خایهها، نقرس و سیاتیک، گوژپشتى، واریس یا برآمدگى آماسى رگهاى پا، بیمارى پاغره، فیلى شدن پا، سرین میان دو ران (قطاه) دردهاى پدیدآمده در اندامهاى بیرونى تن.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 132 / شناخت آمیزهى شکمبه: ..... ص : 132
چنانچه شکمبه آمیزهى گرم داشته باشد. گوارش (خوراک) بیش از اشتها خواهد بود و در آن خوراکىهاى زودگوار مانند گوشت پرندگان و بزغاله تباه مىشود و خوراکىهاى سفت (دیرگوار) مانند گوشت گاو و هلیم (هریسه) نیکو گواریده مىشود و تشنگى افزایش مىیابد و شخص نمىتواند جلوى خوردن خود را بگیرد و بر اثر آن شخص دچار سردرد و سرگیجه شده و بسیار خشمگین مىشود.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 137 / نشانههاى انباشتگى بر پایهى فضاى حفرهها: ..... ص : 137
سرخى رنگ و گرمى تن، کشیدگى و خستگى تن، خمیازهى کشیدن، خوابآلودگى و نیز انباشتگى رگها و گستردگى و خونریزى بسیار از بینى و از لثه با کمترین حرکت آن، سنگینى سر و چشم و به ویژه سردرد و کندى ذهن و حواس و نبض بزرگ از نشانههاى این انباشتگى مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 162 / خوراکىهاى سردردزا: ..... ص : 162
شیر و همه چربىها، و انگور دفن شده در تفالهى افشرهها و شاهى، و شنبلید، و شاهدانه، همگى سردردزا مىباشند. شراب زرد گس بیش از گونهى سیاه آن سردردزا و دلآشوبکننده است. ولى شراب سپید و آبکى سردرد پدید نمىآورد، و چهبسا آرام کننده سردرد باشد، و براى سردرد، از آب سودمندتر است به ویژه اگر این سردرد از پسماندهاى در شکمبه مانده است، بدست آید.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 176 / افشردهى جوشاندهى انار ترش: ..... ص : 176
از بالا آوردن جلوگیرى مىکند، شکم را بند مىآورد و براى سردرد از مستى و دلآشوبى و بالا آوردن و سردرد همراه با آماس نیکوست.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 185 / شیر: ..... ص : 184
تبهاى بسیار بالا داده نمىشود و براى کسانى که دچار سردرد و قولنج و بیمارىهاى سردند زیانبار است.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 189 / تره: ..... ص : 189
گرم و خشک، اشتهاآور، سردردزا، بختکآور در خواب دیدن است و براى کسانى که زود سردرد مىگیرند و از گرما رنج مىبرند خوب نیست.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 190 / کلم همدانى و نبطى و قنبید موصولى: ..... ص : 190
کلم نبطى گرم و خشک است. پدیدآورندهى زردآب مىباشد. تباهکنندهى خواب (رؤیا) ولى نرمکنندهى گلو و سینه و شلکنندهى شکم و کاهشدهندهى سردرد مستى و خمارى مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 200 / گیاهان خوشبو: ..... ص : 199
گل سرخ (ورد): سرد است، آرامکنندهى سردرد از گرمى و مستى است و برانگیزاندهى زکام و عطسه است.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 200 / گیاهان خوشبو: ..... ص : 199
نیلوفر: سرد است، خوابآور، آرامکنندهى سردرد است.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 200 / گیاهان خوشبو: ..... ص : 199
نسرین: گرم است، نرمکننده براى تبداران و بزودى از میانبرندهى سردرد است.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 201 / خوشبوکنندهها ..... ص : 201
مشک (مسک): گرم، خشک است، براى تبداران به تندى سردرد مىآورد. براى بیمارىهاى از سردى در سر سودمند است. براى دلآشوبى خوب و پایین افتادن نیرو خوب مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 203 / روغنها: ..... ص : 203
روغن گل سرخ: سرد است، براى سردرد و بیمارىهاى از گرمى در سر خوب است.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 205 / هوا و باد: ..... ص : 205
باد جنوب: بادى که از سوى قطب جنوب از ناحیه ستارهى سهیل مىوزد، تن را شل و به حسگرها آسیب مىرساند. سردرد و آماس قرنیه و نوبتهاى صرعى و تبهاى عفونى را برمىانگیزد، ولى گلو و سینه را زبر نمىکند و این باد بیشترین بیمارها را مىآورد. به ویژه اگر در تابستان و آخر بهار بوزد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 218 / کرم الشراب: ..... ص : 218
اگر پوسته و برگ آن کوبیده شود و بر آماس گرم گذاشته شود، سودمند خواهد بود و براى سردرد نیز خوب است. چنانکه پوست و برگهایش (علفهایش) کوبیده و نوشیده شود بالا آوردن را آرام مىکند و شکم را بند مىآورد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 220 / مومیایى: ..... ص : 220
براى بیرون خون برآمدن از دهان خوب است و کاربرد آن در شکستهبندى بزودى بهبودى مىآورد. اگر با جیوه در بینى چکانده شود، براى سردرد از سردى خوب است.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 253 / هوشیارى در هنگام پیشآمدهاى بد و پیگیرى آنها پیش از نیرومندتر و بزرگتر شدن: ..... ص : 253
سردردهاى سخت و پیوسته، پیآمدى همچون آب آوردن چشم و بیمارى گشاد شدن سوراخ عنبیه (انتشار) را در پى دارد. چنانچه سردرد ادامه یابد و سختتر شود و داروها نتوانند کارى انجام دهند، بهتر است که سرخرگ گیجگاهى را به آرامى از دو جا باز کرد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 254 / هوشیارى در هنگام پیشآمدهاى بد و پیگیرى آنها پیش از نیرومندتر و بزرگتر شدن: ..... ص : 253
سرخىرو و چشم و پیدا شدن رگها و ریزش اشک از آن و روشنایى گریزى با سردرد سخت هشداردهندهى سرسام (مننژیت) است و بهتر است که رگ زدن و بکار بردن و روانکردنیها و نهادن سرکه و روغن گل سرخ بر سر و روشى درست و نرمجویانه براى همهى تن بکار گرفته شود.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 259 / آنچه زیان شراب را مىکاهد: ..... ص : 259
چنانچه شراب برانگیزانندهى سردرد و پدیدآورندهى سرگیجه شود باید آن آبکىتر کرد و پالایش نمود و با چیزهاى دیگر مانند به و جز آن آمیخت یعنى چیزهایى که جمعکنندگى دارد به عنوان مزهى شراب از آنها استفاده مىشود و اگر بر آن خوراکى سبک که داراى ویژگى جمعکنندگى و فرونشاندنى همچون خوراکىهاى سرد برگرفته شده از آب غوره و مانند آن خورده شود. آن پدیدآورندهى نفخ و درد شکم مىگردد ولى اگر شراب نیرومند و ناب و داراى آمیختگى خیلى کم بر آن نوشیده شود دیگر نباید خوردنى و مزههاى سنگین پس از آن خورده شود.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 325 / درمان خمارى: ..... ص : 325
بهتر است مست، خوابى دراز داشته سپس به گرمابه رود و در جاى گرم میانه بنشیند و آب ولرم بسیار بر سر خود بریزد و پس از بیرون آمدن آب غوره و قریص (نانخورشى از گوشت و سرکه و سبزیجات و تخم گیاهى) و هلام (خوراکى از گوشت و پوست گوساله که در خودش مىپزند) و جز آن بخورد و دوباره بخوابد. چنانچه سردردى در خود بیابد بر سر خویش سرکهى نارس و روغن گل سرخ و گلاب سرد شده روى یخ بگذارد و دوباره بخوابد اگر آرام شد سردرد کاهش یافت، اندکى شراب با آمیختگى کم بیآشامد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 325 / درمان خمارى: ..... ص : 325
از کارهایى که اینگونه سردرد را خوب مىکند پرگویى و پیادهروى آرام و دراز و بوییدن بنفشه و خلاف (گونهاى بید) و گل سرخ و کافور و گلاب و صندل مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 325 / داروى کاراتر دیگر براى سردرد مستى: ..... ص : 325
داروى کاراتر دیگر براى سردرد مستى:
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 331 / روش گردشگرى ناگزیرانه در سرما و برف: ..... ص : 331
همان گونه که در طول راه در گرماى سخت چرکین شدن و پلاسیدن پوست تن و سردرد و تب و مانند آن از این آسیبها، وجود دارد همچنین در هواى سرد و در راه آسیبهایى دیگر چون یخزدگى و گرسنگى و بىهوشى و سکته و هراس و لختى و کرختى و کزاز و گندیدن دستها و پاها و بند آمدن شکم پدید مىآید. آشکارست
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 332 / روش گردشگرى ناگزیرانه در سرما و برف: ..... ص : 331
وى باید خوب بخورد و شراب ناب بنوشد و یا شراب به اندازهاى که با آن آرام گیرد را با کمى آب گرم بیآمیزد و بنوشد باید شرابى نیرومند و گوارا بنوشد بىآنکه ترشى و بندآورندگى داشته باشد. خود را بهگونهاى بپوشاند که بتواند در برابر وزش باد سرد ایستادگى نماید. اگر در سینه بیمارى و زبرى و سرفه ببیند و یا در سینه و شش ناتوانى نماید، بیشتر بهراسد. زیرا اینان با فروبردن هواى سرد، به تندى دچار سردرد و سرفههاى سخت و خون برآمدن از ششها مىشوند.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 405 / خورندهى بیش: ..... ص : 405
کسى که این دارو را بخورد دچار سرگیجه و سردرد شده و در پى آن گرفتار بیهوشى و آماس زبان و بیرونزدگى چشمان مىگردد. بهتر است پس از خوردن آن
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 419 / خورندهى آهن یا برادهى آن: ..... ص : 419
ایشان دچار دردى سخت در شکم و خشکى دهان و برافروختگى و سردرد مىشوند. بهتر است شیر به همراه چند روانکنندهى نیرومند به او داده شود و پس از آن روغن و کره بدو خورانید، تا نشانهها فروکش کنند. روغن گل سرخ و سرکهى نارس (خل خمر) و گلاب روى سر او بریزید. که بسیار سودمند است.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 426 / سردرد و درد نیمهى سر: ..... ص : 426
سردرد و درد نیمهى سر:
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 427 / سردرد و درد نیمهى سر: ..... ص : 426
گلاب و بید و بنفشه و جز آن را بو کشد و اگر حال بیمار به وخامت رسید یک طسوج تریاک و مانند آن کافور که در روغن خلاف آب شده را برگرفته در بینى و او گوش بچکاند. اگر به همراه سردرد نشانههایى که گفتیم چون سرخى و گرمى چهره نباشد بیمارى و بهگونهاى کهنه مانده باشد، درمان آن را با قرص قوقایا آغاز کنید.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 427 / قرص قوقایا: ..... ص : 427
پس از بکار بردن روانکنندهها بر سر (روغن) زنبق یا روغن بان بریزد و در بینى و گوش او از آن روغن بچکاند و نیز به پیشانى و گیجگاه بمالد و خود را وادار به بوییدن خوشبوکننده (غالیه) نماید و در دو کانال بینى او مشک که داروى سردرد است، بدمید. اگر بیمارى سختتر شد یک قیراط گندبیدستر و به مانند آن فربیون را در کمى روغن زنبق آب کنید و در بینى و گوش او بچکانید و نیز پیشانى و گیجگاه او را روغنمالى نمایید.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 427 / سردرد گرم: ..... ص : 427
سردرد گرم:
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 427 / دارویى روغنى، سودمند براى سردرد گرم: ..... ص : 427
دارویى روغنى، سودمند براى سردرد گرم:
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 427 / مرهم سردرد سرد: ..... ص : 427
مرهم سردرد سرد:
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 428 / مرهم سردرد سرد: ..... ص : 427
فلفل، خردل، تریاک، را با شراب کهنه مىآمیزند تا بستگى آن بیشتر شود. این مرهم براى هر سردرد کهنه و دیرپا سودمند است.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 428 / مرهم سردرد سرد: ..... ص : 427
اگر مدت سردرد از یک هفته بگذرد، او را وادار به آبتنى کردن کنید و روى سر او، دم کردهى بابونه، مرزنگوش، شیح، و نمام به تنهایى یا همگى با هم بگذارید که سودمند مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 428 / مرهم سردرد سرد: ..... ص : 427
اگر سردرد هر روز پیش از خوراک برانگیخته شود و سپس آرام گردد به او پیش از وقت خوراک، لقمهاى چند از نان در آب انار یا آب غوره و جز آن خیسانده، بدهید.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 428 / مرهم سردرد سرد: ..... ص : 427
اگر با بلند شدن آفتاب سردرد برانگیخته شد پس بجاست که سر را با روغن گل سرخ و سرکهى نارس (خل خمر) که هر دو سرد هستند درمان نمایید.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 428 / مرهم سردرد سرد: ..... ص : 427
اگر سردرد بدرازا کشید و دردناکتر شد و پیوسته ماندگار گشت و نگرانى بر چشم بیمار رفت، نیاز به بریدن سرخرگ گیجگاهى مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 429 / سرسام: ..... ص : 429
اگر آدمى گرفتار تب مطبقه (فراگیر) و تب پیوسته با سنگینى سر و چشم و سرخى تندرو و سردرد و روشنایى گریزى و نبض تند و بسیار پىدرپى شد، همهى آنها نشانههاى سرسام هستند.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 450 / انتشار(فراخ شدن مردمک چشم): ..... ص : 450
اگر مردمک که سوراخى در سیاهى چشم مىباشد گشاد شود، بهگونهاى که از هر سو سپیدى بدان رسیده باشد و این فراخى در پى سردرد بوده باشد. پس امید خود را از بهبودى آن بکاه و اگر گشادشدگى آن اندک بودى شیوهى درمان را در راستاى آن بکار ببر و روانکنندههایى نیرومند چون «قوقایا» و مرهمگذارى در چشم با «شیاف مرارت» را دنبال کن. اگر فراخى مردمک در اثر ضربه باشد، از آن بترس که دوباره باز مىگردد. با آرد باقالى و بابونه و ختمى به همراه آب و شراب چشم او را درمان کن.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 521 / تب دق(لازم - سل): ..... ص : 517
گروهى از آنها که استخوان مچ و کف دست و جناغ سینه و پاى ایشان آشکار شده و نبض ایشان فروافتاده و شکم به پشت چسبیده و استخوانهاى آنها بیرون زده، بهتر است خود را به درمان براى بهبودى از آن مشغول ندارند. اینان با خوراکىهاى زود جذب و خوشبوکنندهها نیز بیمار مىشوند. آب گوشت جوجه که به تکههاى کوچک بخش شده با اندکى نمک و همچنین گوشت سرخ گردن گوسفند یا پشتمازک که اندکى آب سیب ملس یا آب «به» ملس و کمى شراب به آن افزوده و در آن نان خشکه خوب ساییده شده، قرار داده به او مىنوشانند یا مىگذارند لیس بزند تا اندکاندک مزه مزه نماید و پوشاکى آمیخته به بوى صندلى و مشک به ایشان مىپوشانند تا اینکه به سردرد گرفتار شود و عود و ند بخور مىدهند و در پیرامون آنها گلهاى خوشبو و زیبا و خوشبوکنندهها مىگذارند و گلاب روى ایشان مىپاشند و خوراکىهاى خوشبو و خوشمزه و اشتهاآور چون نقانق کردناک را مىبویند سپس جوجههاى سرخ کرده را
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 523 / تب یک روز در میان که پزشکان آن را تب غب گویند: ..... ص : 522
به همراه آن سردرد و تشنگى سخت در او پدید مىآید و چهبسا در دماى بسیار بالا نشانههاى هذیانگویى و بهمریختگى سخن و اندیشه نیز پیش مىآید به ویژه اگر او آمیزهى تند (حاد) داشته باشد و همچنین دلآشوبى و رنجورى و دل بهمخوردگى و بالا رفتن اندازهى زردآب در تن نیز نمایان مىگردد. گاهى شکمروش، از زردآب نیز در او پدید مىآید و نبض در حالت برافروختگى تند و بزرگ و پىدرپى ولى در یک راستا و یکسان مىزند. پیشآب بیمار آتشین رنگ و بستگى آن آبکى است و داراى بویى بد مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 526 / تب با دماى بالا که آن را تب سوزاننده(محرقه) گویند. چون همواره پیوسته است و در میان آن نوبت پایین آمدنى دیده نمىشود: ..... ص : 525
هرگاه شکمروش سختى پیدا کرد، پس به او آب تلخان جو با قرص تباشیر که به آن مشک زده شده به او دهید. نوشابهى گلاب و سکنجبین را از وى بازدارید و بجاى آن افشرهى جوشاندهى انار و سیب و به ترش ساده بدهید. دیگر گفتههاى ما را در جلوگیرى از روانکنندهها بکار برید. اگر از بىخوابى و سردرد آزار مىبینید بهمان گونهاى که در بخش آن گفتیم او را درمان کنید. آنچه که ما گفتیم دربارهى درمان تنها یک بیمارى است و اگر چند بیمارى با هم همراه شوند بهتر است درمان هرکدام را از همان بخش ویژهى آن بیمارى گزینش نمایید.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 541 / تبهاى ترکیبى: ..... ص : 539
پایهى درمان، تب پدیدآمده از آن آماس است. زیرا بزرگى خطر در این قرار دارد هر چند که با اینگونه درمان، تب دیگر را نیرومندتر ساخته باشم. درباره نمونهاى دیگر مىگویم: بیمارى یک روز در میان تب مىکند و ولى نشانههاى تب غب در این بیمار بصورت ناب و نیرومند آشکار نمىشود و همچنین نشانههاى تب لرز نفوذکننده و با شتاب بالا رفتن دما پس از آن نیز ندارد و نه تشنگى سخت و رنجورى و نه سردرد و هذیان و نه عرق، هیچیک ازین نشانهها پدیدار نمىشود. بلکه سنجش این نشانهها نسبت به تب غب ناب بسیار سست و کند مىباشد من با این همه گرچه نوبه آن به درازا کشد و تا به چهارده ساعت نیز برسد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 554 / نشانههاى خوب پیشآگهى آمدن بحران: ..... ص : 554
پریشانى خیال و خوابآلودگى، بیهوشى، سرگیجه، و بىتابى بیمار و چنگاندازى بهر چیز و جابجایى و بشکلهاى گوناگون درآمدن و تنگى نفس و سردرد سخت و درد گردن و رنجورى و دلآشوبى و سرخى رو و دیدن چیزهاى موهوم و خیالپردازانه و ریزش ناخواسته اشک و کج شدن و لرزش لب پایین و درد شکمبه و بخشهاى پایین شکم و پشت، تب لرز، سختى در پیشآب کردن و یا پشت سر هم و بیش از اندازه رفتن براى راندن پیشآب و تشنگى بسیار و دلتنگى و لرزش و کشیده شدن سر استخوان دندهها به بالا و مانند این نشانههاى بد و ترسناک مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 565 / نکتهها و گوشههایى از شناخت پیشآب در تبها که به بودن آنها نیازى بسیار هست: ..... ص : 565
پیشآب پخش شده پاشیدهاى به مانند پیشآب الاغ، نشاندهندهى سردرد و بهم ریختگى خرد مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 580 / راهبرد بازیافتگان تندرستى: ..... ص : 579
باز داشته شود و برایش خوراکىهایى که در هنگام بیمارى بکار مىبرده و یا اندکى نیروزاتر از آن بسنده شود سپس اندکاندک خوراک تندرستان را به او خورانده شود. از آبتنى و خسته شدن و بىخوابى و نزدیکى کردن و نوشیدن شراب و بردبارى بر گرسنگى و تشنگى و از فشارهاى روانى و ماندن در آفتاب و از ماندن در جایگاههاى گرم و هرچه که تن را داغ نماید، دورى نماید، به ویژه کسانى که هنوز از بیمارى خویش بوسیله بحران کامل و استوار، رهایى نیافتهاند و گروهى که هنوز نشانههاى ماندگى از بیمارى همچون دماى بالا در هنگام دستمالش یا نبض یا نفس کشیدن پیاپى، یا پیشآب رنگین، یا تشنگى، یا سردرد و کوفتگى اندامها، یا مزه ناجور دهان، یا پریشانى خیال و ناآرامى در خواب و جز آن گرفتارند و دربارهى اینها بهتر است که مانند راهبرد بیماران، برخورد شود تا همه نشانههاى بیماران از میان رود و بهبودى درست و کامل گردد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 644 / بارزد(dazar B): munab laG ..... ص : 644
(ذ: بمعنى بیرزد، شیرابهاى به مانند مصطکى، به تازى «قنه» خوانند. دو درم آن با آب براى بواسیر سودمند است. در شام درخت «ماطونیون» و شیرابهاى بنام پیرزد، حسن لبه، به ترکى «قاسنى» و برخى کمافیطوس (برگ و شاخه بارزد است) خوانند. (ذخیره خوارزمشاهى). طبیعت آن در مرتبت سوم گرم و خشک در دوم تر است، براى درد سیاتیک و نقرس بسیار خوب است. چنانچه زنان بخود برگیرند از میانبرندهى خون ماهانه است و فرواندازندهى رویان زنده و مرده مىباشد و بىاثرکنندهى زهر مار، کژدم، براى سردرد و درد گوش از سردى، و گرى پلک چشم سودمند است. رازى آن را بادشکن و رویانندهى گوشت مىداند. (دهخدا))
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 651 / بنفسج(jasfanaB): teliov teewS nniL atarodo aloiV ..... ص : 651
(ذ: تازىشدهى «بنفشه» در پارسى است. بوییدن تازهى آن براى تبداران سودمند است. بوییدن پیوستهى آن خوابآور و آرامشدهنده مىباشد. مرباى آن براى ذات الجنب و ذات الریه خوب و از میانبرندهى سردرد و سرفه است. به تازى «فرفیر» و یونانى «ابر» گویند ... (تحفه حکیم))
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 707 / شهدانج(jan dhahS) ..... ص : 706
کند دچار سردرد و سرگیجه مىشود.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 709 / صندل(ladnaS): doow ladnas etihiW nniL mubla mulatnaS ..... ص : 709
(ذ: تازىشدهى «چندن»، مىباشد. بهترین آن سرخ یا سپید است. طبیعت آن در سوم سرد و در دوم خشک، نیروبخش شکمبه و دل، شادىآور، بازدارنده و بندآورنده و پدیدآورنده گرفتگى است براى تپش دل و تبهاى تند و برافروختگىها و بازدارندگى بالا رفتن بخارها به مغز سودمند است. پانسمان آن براى بدبویى دهان و سردرد و باد سرخ سودمند است (تحفهى حکیم))
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 722 / غاریقون(nouqir hG): ciraga elihw scirE silaniciffo suropylop ..... ص : 721
(ذ: طبیعت آن در مرتبت نخست گرم و در دوم خشک است، روانکنندهى بلغم و تلخآب و زردآب آمیخته با هم، بادشکن و براى آماس سخت و هرگونه قولنج جز ایلاوس نیک است. گشایندهى گرفتگىها به ویژه جگر و گرده مىباشد. پیشآبآور، روانکنندهى خون ماهانه، بهبوددهندهى کوفتگى ماهیچهها و براى سمهایى که خورده شده و یا از راه گزیدگى به تن رسیده و براى تبهاى بلغمى و سردرد خوب است و ...
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 731 / قردمانا yawaraC(n madraQ): ninruC dratsaB nniL ivraC muraC ..... ص : 731
(ذ: قردامون، قردمانه، قاقله صغار، قردمانى، کراویا نیز گویند. طبیعت آن گرم و خشک در درجه سوم است براى بیمارىهاى عصب و سردرد از سردى و فلج سودمند است، پختهى آن براى صرعىها خوب است. همانند بابونه با شاخهها پراکنده کمبرگ است. کراویاى دشتى، واژهاى یونانى یا رومى است (ذخیره خوارزمشاهى))
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 732 / قرع(raQ): nikpmup etihW nniL opep atibrucuC ..... ص : 732
(ذ: به پارسى «کدو»، به ترکى «قباق» یکى سبز و دیگر سرخ که رومى است در مرتبت دوم سرد و نمور، نرمکننده، گشاینده، پیشآبآور، عرقزا، فروکشکنندهى تشنگى، با ارزش خوراکى پایین، روانکنندهى میانهى زردآب، با فلوس و ترنجبین و خمیرهى بنفشه براى تبهاى زردآبى و خونى و با تمر هندى براى راندن زردآب سوخته و گرمى مغز و وسواس و دیوانگى و چشمدرد و سردرد سودمند است. براى التهاب شکمبه، رودهها، بىخوابى، خشکى مغز، درد گوش نیک است، و در بینى چکاندن آن با شیر دختران براى سرسام و هذیان خوب است (تحفه حکیم))
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 739 / قنه(hanniQ): munablaG aulfinablag alureF ..... ص : 739
(ذ: نام دیگر آن بیرزد دارویى پیشآبآور، بادشکن. براى کوفتگى و کزاز و ترنجیدگى و صرع و سردرد و بیهوشى و درد دندان پوسیده و درد گوش و گرفتگى زهدان سودمند است. پادزهر هر زهر و سم و دود آن هوام و گزندگان را دور مىنماید.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 749 / لادن(nahd L): munudaL suciterc sutsiC ..... ص : 749
(ذ: طبیعت آن در مرتبت دوم گرم و در مرتبت نخست خشک ملایم، تجزیهکننده، براى بیمارىهاى زهدان و بیرون آوردن جفت رویان خوب است موى سر را نیرو مىبخشد. گشایندهى رگها، پیشآبآور، عرقزا، شیرساز، خون ماهانهآور، نیروبخش شکمبه، بهبوددهندهى سکسکه است. پانسمان آن براى سردرد و دردهاى ناشى از سردى و سختى شکمبه و جگر و بهبود بخشیدن زخمهاى کهنه و با شراب براى زخمها و آبله خوب است و براى سیاه کردن سودمند است (تحفه حکیم))
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 757 / مرزنجوش rae esuom nnil(hsojnazraM): marojram teews anarojam munagirO ..... ص : 757
(ذ: گیاهى از تیرهى نعناعیان است، مرزنگوش، مردهگوش، آذان الفار، حبق الفیل، عتره، گوش موش، انجرک، شمشاد، عیسوب، حبق الفتى، سمسیمون، بردقوس نیز گفتهاند. طبیعت آن در آخر دوم گرم و در نخست آن خشک است. پیشآبآور، خرد کنندهى سنگها، شاداب و گرمکنندهى تن، خشککنندهى نمورىهاى شکمبه و رودههاست براى دلپیچه، قولنج بادى، استسقاء، گرفتگىهاى جگر، سپرز، مغز، تپش و درد دل، مالیخولیاى مراقى، لقوه، درد سینه، سرفه، تنگى نفس، بادهاى سپرز و سردرد از سردى و گزیدگى کژدم و جوش رخسار، بدبویى عرق، آماس بلغمى، آماس خایهها، گرفتگى راه بینى و افزایش مستى شراب و جلوگیرى از خمارى و کاهش بینایى و جلوگیرى از روانى بزاق و ... خوب است (تحفهى حکیم))
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 767 / نعناع(' an'aN): inimraepS atacipS sps ahtneM(eaecaimaL) ..... ص : 766
(ذ: گونهاى پودنه، پذو، پودینه، فودنج بستانى، فوتنج بستانى، پونه، حثرما، نعنع، نعنا، عرق یا اسانس آن براى نفخ و دردهاى گوارشى خوب است کمککننده به گوارش خوراک، دور کردن سردى براى گرفتگىهاى ماهیچهاى، بادشکن، و همچنین براى گرفتگى بینى و سردرد سودمند است. (متداولترین گیاهان دارویى))
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 776 / برسام:(ysiruelp; ainydoruelp; sititamgarhpaiD) ..... ص : 776
پیشینیان نام یکى از دو حالت بیمارى ذات الجنب، سینه پهلوى خشک(Dry pleurisy) که بیشتر در پى برخورد با هواى خیلى سرد و یا به دنبال گرفتارى شدت به بیمارى انفلونزا پیش مىآید و با دردى گزنده در سینه و به همراه سرفه با سختى گوناگون و سردرد و تب که پس از چند روزى فروکش مىکند.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 777 / تیفویید:(diohpyhT) ..... ص : 777
تب تیفوییدى. رازى آن را تب وبایى یا تب داغ نام برده است که نام تب داغ را هنوز مردم بدان مىدهند. و آن یک بیمارى عفونى واگیردار که انگیزهى آن میکروبى است به نام «سالمونلاتیفى» است و از راه دهان آب و نوشابهها و خوراکىهاى آلوده وارد تن شده و در رودهها جا مىگیرند. مدتى کوتاه پس از لانهگزینى، نشانههاى بیمارى آشکار مىشود که بیمار احساس گزیدگى، سردرد، سرگیجه، خونریزى از بینى، بالا آوردن و یبوست مىنماید، دماى تن اندکاندک افزایش مىیابد و پس از سه تا چهار روز به 39 درجه روزها و 40 درجه شبها مىرسد و آرامآرام به هذیانگویى مىافتد این تب تا سه هفته در تن مىماند اگر درمان درستى نشود چهبسا با پریشان خیالى و مرگ به پایان رسد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 780 / حمره:(ssender; salepisyrE) ..... ص : 780
این بیمارى همچون دیگر بیمارىهاى چرکزا تب، سردرد، دلآشوبى و بالا آوردن به همراه دارد. سپس پوست سرخرنگ مىشود و برجستگى پیدا مىنماید و لبهاى آشکار در آن دیده مىشود گاهى این بیمارى بىپیچیدگى ویژهاى به پایان مىرسد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 781 / خناق، خوانیق:(sanignA; sitignyrahp; airehthpiD) ..... ص : 781
پیشینیان این واژه را بر آماسهاى گلو، لوزهها، زبان کوچک و اندامهاى پیرامون گلو گفتهاند. خناق ریشهى واژه خناقات مىباشد که جمع خناق است و گونهها فراوان دارد برخى از آنها ساده و مشهورترین آن گرفتگىهاى گلو در سرماخوردگى مىباشد که آماس لایههاى مخاطى است که به رنگ سرخ درمىآیند، چنانچه روى لایه را پردهاى سپید رنگ فراگیرد به آن شبه دیفترى مىگویند و چنانچه لوزهى نزدیک به آن چرکین شود و جایگاه تراوش چرک گردد به آن در این هنگام آماس فلگمونه مىگویند و همهى این آماسها با تب و سردرد و لرزش همگانى و سختى قورت دادن و آماس گرههاى لنفاوى به همراه است. گونهاى گرفتگى میکروبى با نام دیفترى نیز مىباشد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 785 / زکام:(hrratoC) ..... ص : 785
سرماخوردگى همراه با چرکین شدن دستگاه تنفس، آماس سخت یا کهنه که لایه مخاطى بینى را درگیر مىکند و چرکین مىشود که آغاز بیمارىهاى سیستم تنفسى یا تنها ویروسى است که همراه سردرد و آبریزش بینى مىشود که پس از دو تا سه روز و گاهى بیشتر پایان مىیابد. گاهى به بخشهاى پایین سیستم تنفسى همچون آماس حنجره و ناى که به سرفههاى سبک بىآزار مىرسد. پزشکان گذشته میان زکام و دیگر بیمارىهاى میکروبى ویروس همچون آنفلونزا و بیمارىهاى درگیرکنندهى ناى و شش و جز آن تفاوتى نگذاشتهاند. ازاینرو نخست ما انفلونزاGrippe را گزاره مىکنیم: که پزشکان آن را سرماخوردگى واگیردار مىنامند و از ویروس برگرفته بهگونهى واگیردار پخش مىشود. از انگیزههاى آن سرماى نمور و جابجایى تند از گرما به سرماست، نشانههاى کوفتگى سراسرى تن، سردرد، بالا رفتن تب، درد در دستها و پاها، زکام سخت، آماس گلو، سرفهى سخت و جز آن مىباشد. پیشرفت بیمارى گاهى به اندازهاى است که به مرگ پایان مىرسد.
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 838 / نمایهى داروهاى ترکیبى ..... ص : 834
داروى کاراتر دیگر براى سردرد مستى 325
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 842 / نمایهى داروهاى ترکیبى ..... ص : 834
دارویى روغنى، سودمند براى سردرد گرم: گزارهى آن 427
المنصوری فی الطب (ترجمه) / 842 / نمایهى داروهاى ترکیبى ..... ص : 834
مرهم سردرد سرد 427
هدایة المتعلمین فی الطب / متن / 692 / فى حمى سوناخوس ..... ص : 687
باز اکر این بیمار را سردرد خیزذ سرکا و کلاب و روغن کل بر سر نطول کند و نطول جنان بوذ که این جیزها بجامهاى اندر کنى یا سرجه و از ان سرجه از بلندى بر سر وى مىریزى و دایم این نطول مىکنى تا آن درد سر وى بنشیند، اکر ننشیند بباید آوردن اب بابرک تر و آب برک اسبغول و آب کدو با سرکا و کلاب و روغن کل جمع کنى و نطول کنى، باز اکر بدین نیز نهروذ سر را فروذ آرذ ببخار آب بابونه و اکلیل- الملک و کشک و تخم کوکنار و بنفشه خشک و آنج بدین مانذ، اکر بدین به نشوذ بدان باب باز کرد که درد سر را یاذ کردم، و کر اسبغول و سرکا بر سر نهى روا بوذ، و کر ضماد کند از بوست کوکنار کوفته و خطمى و تر کند باب کشنیز تر و اب کنکاو نیک ضمادى بوذ، و کر سبات کند بحقنها مشغول شوذ وز باب سبات و لیثارغس یارى خواهذ، و کر اندر معده آماس کند یا اندر جکر یا اندر مثانه یا اندر کرده یا اندر حجاب یا سرسام کند بدان بابها کیاذ کردم باز کردذ، و کر حصبه کند یا آبله بباب ایشان یاذ کنم این معالجت، و این بیماریها بسبب انتقال کند و بوذ که بسبیل بحران رعاف کند یا خوى یا قى یا اسهال یا ادرار بول و بدان برهذ جن نضج افتاذه بوذ، و من هر بنج نوع استفراغ دیدهام بیک روز و بیمار برست، و بدان که این استفراغها اکر از طبیعت بوذ بحران خوانندش
کتاب التنویر / 111 / سارموره ..... ص : 110
گویند: «سرسام» و «برسام» که سردرد و سینهدرد باشد- بر بمعنى سینه است- بنابراین معنى آن مىشود: در دور و سام بمعنى هر برجستگى نیز آمده است چنانکه پستانبند زنان را «ساماکچه» و «سامانچه» مىگویند. فرهنک آنندراج
قانون در طب (ترجمه) / 313 / مزاجهاى ساده و مادى ..... ص : 313
(سوء مزاج مفرد ساده) ..... (سوء مزاج مفرد مادى) 1. سوء مزاج گرم، مانند: سردرد احتراقى ..... 5. سوء مزاج گرم، مانند: نار فارسى، برخى تبها 2. سوء مزاج سرد، مانند: سرمازدگى ..... 6. سوء مزاج سرد، مانند: تهبّج اطراف (دست و پا) 3. سوء مزاجتر، مانند: ترهّل ابتدایى ..... 7. سوء مزاجتر، مانند: استرخاى مفصلى 4. سوء مزاج خشک، مانند: تشنّج استفراغى ..... 8. سوء مزاج خشک، مانند: شقاق پاشنه (سوء مزاج مرکب ساده) ..... (سوء مزاج مرکب مادى) 9. گرم وتر، مانند: سر درد استحمامى ..... 13. گرم وتر (دموى)، مانند: تب دموى 10. سرد وتر، مانند: ترهّل مستحکم ..... 14. سرد وتر (بلغمى)، مانند: فالج 11. گرم و خشک، مانند: دقّ ..... 15. گرم و خشک (صفراوى)، مانند: غِب 12. سرد و خشک، مانند: خشکى مغز از بىخوابى ..... 16. سرد و خشک (سوداوى)، مانند: سرطان (گزیده از شرح آملى، ص 81 و 378)
قانون در طب (ترجمه) / 339 / بلغم: ..... ص : 335
(3) اخوینى در هدایه، ص 33 گوید: بلغم ترش به معده گرد آید و سبب بیمارى شهوت کلبى، سردى معده و ضعف گوارش، (بالا رفتن اسید معده) فساد دندانها، سردرد بلغمى، و در صورت عفونت، تبهاى عفونى پنج روزه، هفت روزه، نه روزه و بیمارى پوستى بهق سفید و برص گردد.
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 4 / فهرست مطالب
1- سردرد 105
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 43 / متن رساله طب النبى ..... ص : 31
و فرمود: حنا خضاب اسلام است، عمل مؤمن را زیاد مىکند و سردرد را از بین مىبرد و به چشم تیزى مىبخشد و بر جماع مىافزاید و آن سرور گیاهان در دنیا و آخرت است.
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 75 / مناظره امام با طبیب هندى ..... ص : 72
امام فرمود: اینکه استخوانهاى سر متعدد است براى آن است که اگر یک چیز تو خالى استخوان یک تکه داشت زود درد مىکرد و اگر با استخوانهاى متعدد و با مفصلها باشد سردرد از آن دور مىشود.
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 102 / حدیث«اهلیلجه»(هلیله) ..... ص : 93
این موضوع هستى چون کار تو طب است و تو گاهى در یک دارو از یک قلم چهار صد مثقال و از قلم دیگر سه یا چهار مثقال و قیراط یا کمتر و بیشتر وارد مىکنى تا به اندازه معلومى دوا به دست مىآید که اگر آن را به کسى که اسهال دارد بدهى اسهال دارد او بند شود و اگر همان را به کسى بدهى که قولنج دارد شکم او باز مىشود. چگونه حواس او دریافت که آنچه را که براى سردرد مىدهد به پاها نمىرسد در حالى که پایین رفتن دارو آسانتر از بالا رفتن است و آنچه براى درد پا مىخورد به سر نمىرسد در حالى که آن نزدیک است و همین طور تمام دواهائى که براى عضوهاى مخصوص خورده مىشود در حالى که همه اینها به معده مىرسد و از آنجا پخش مىگردد، چگونه آن بالا مىرود و پایین نمىآید حواس چگونه اینها را درک کرد و فهمید که آنچه براى گوش است به چشم فایده ندارد و آنچه براى چشم است درد گوش را ساکت نمىکند و همین طور تمام اعضاى بدن که دواى هر عضوى به همان عضو مىرسد. عقلها و حسّها چگونه اینها را فهمید در حالى که حس در داخل بدن و عروق و گوشت و بالاى پوست راه ندارد نه با شنیدن و نه با دیدن یا بوییدن یا چشیدن و یا لمس کردن، آنها را درک نمىکند.
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 105 / 1 - سردرد ..... ص : 105
1- سردرد
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 105 / 1 - سردرد ..... ص : 105
سالم بن ابراهیم از دیلمى و او از داود رقى نقل مىکند که نزد امام صادق (ع) بودم که یک نفر حاجى خراسانى بر او وارد شد و سلام کرد و از امام راجع به مسائل دینى سؤالهایى کرد و امام به آن مسائل پاسخ مىداد، سپس به امام گفت: اى پسر پیامبر از وقتى از منزل خود بیرون آمدهام از سردرد رنج مىبرم. امام فرمود: هم اکنون برخیز و وارد حمام شو و هیچ کارى نکن مگر اینکه هفت کف دست آب گرم به سرت بریز و در هر بار نام خدا را به زبان بیاور. اگر چنین کردى دیگر از سردرد شکایت نخواهى کرد. آن شخص چنین کرد و همان ساعت خوب شد.
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 105 / 1 - سردرد ..... ص : 105
مىگوییم: شک نیست که میان سردرد و ریختن آب گرم به آن با گفتن بسم اللَّه بدون آن که تأمل کنى رابطهاى نخواهى یافت ولى اگر فکر کنى، مىدانى که بشر به هر مرتبهاى از علوم هم برسد نمىتواند به همه علل و اسباب حوادث پى ببرد، زیرا که او گاهى چیزى را علت
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 106 / 1 - سردرد ..... ص : 105
همچنین باید دانست که اسباب و علل بر دو قسمند: مادى و جسمى و معنوى و روحى و هر کدام از آنها هم انواعى دارند. مثلا سردرد از ابتلاء معده یا سوء هضم یا سردى یا زکام یا ضعف اعصاب یا اضطراب یا به وسیله صداهاى ناهنجار یا بوهاى تند یا حرارت کبد یا از درد چشم و یا درد گوش یا بعضى از تبها یا آنفلوانزا و مانند آنها حاصل مىشود و گاهى هم از غم و غصه یا ترس یا زیاد فکر کردن و مانند آن به وجود مىآید.
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 106 / 1 - سردرد ..... ص : 105
پزشک باید سبب آن را پیدا کند و آن را برطرف سازد تا سردرد از بین برود.
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 106 / 1 - سردرد ..... ص : 105
شاید امام درباره این مریض خراسانى که از سردرد شکایت مىکرد، دو علت براى آن یافته است یکى علت روحى و آن اضطرابى بوده که بر او عارض شده و دیگرى جسمى و آن زکامى بوده که در راه یا نزد خانوادهاش به او رسیده بوده و امام ناراحتى روحى او را با بسم اللَّه علاج کرده به اضافه اینکه به او اطمینان داده که بزودى شفا پیدا خواهد کرد و از طرفى دستور داده که چند بار آب گرم بر سر خود ریزد تا در زکام اثر کند و این کارى است که بسیارى از پزشکان براى زکامى
طب النبی و طب الصادق (روش تندرستى در اسلام) / 116 / 16 - ضعف قوه باه ..... ص : 114
14- بواسیر؛ 15- طغیان بلغم؛ 16- خشکى مزاج؛ 17- تشنگى زیاد؛ 18- سمها؛ 19- درد پشت؛ 20- وبا؛ 21- جذام؛ 22- برص؛ 23- بهق؛ 24- رطوبت؛ 25- فلج؛ 26- لقوه؛ 27- گرفتگى قلب؛ 28- درد طحال و خاصره؛ 29- ذات الجنب؛ 30- چشم درد؛ 31- سردرد؛ 32- سل در چشم؛ 33- درد پا (رماتیسم)؛
الصیدنة فی الطب (داروشناسى در پزشکى) / 207 / 33. ارطمیسیا 1 و ارطماسیا ..... ص : 206
رازى مىگوید: بدل [ارطمیسیا] در استفاده براى سردرد، بابونه دارویى است.
الصیدنة فی الطب (داروشناسى در پزشکى) / 237 / 60. اشترغاز 1 - بیخانگدان ..... ص : 237
زمانى مقدارى از اشترغاز را بریدم تا در سرکه قرار دهم 6، از بویش دچار سردرد شدم و تب و لرز در من پدید آمد. شیرهاش روى دستم افتاد و بر اثر آن زخمى به وجود آمد که مدتى سبب ناراحتىام شد.
الصیدنة فی الطب (داروشناسى در پزشکى) / 798 / 813. قاتل ابیه 1 - درخت توت فرنگى ..... ص : 798
اطیوس: این «قطلب» 3 است یعنى «کشنده پدر خود»؛ این درختى است که میوههایش سبب سردرد مىشود.
الصیدنة فی الطب (داروشناسى در پزشکى) / 1119 / فهرست موضوعى ..... ص : 1109
سردرد- 33، 466، 813، 974
اصول و مبانى نظرى طب سنتى / متن / 67 / 1 - مزاج گرم و مزاج سرد ..... ص : 59
«این بیماران معمولا چهرهاى رنگ پریده دارند که بىشباهت برنگ موم نیست؛ پلکهاى آنها سنگین و متورم است، مخصوصا صبحها؛ بیحالى و سستى بدن داشته و فشارخون شریانى آنها کم است؛ زود از کارهاى بدنى خسته مىشوند، و بمحض حرکات شدید تنگنفس پیدا مىکنند؛ اختلاج(Crampe) در پاهاى آنها زیاد دیده مىشود؛ پوستشان خشک و گاهى به بعضى بیماریهاى جلدى از قبیل اکزما، ایکتیوز، پسوریازیس و کهیر مبتلا مىگردند؛ از سرما متأذى و ناراحت هستند و دست و پاى آنها در موقع برودت هوا زود کرخ و بیحس مىشود؛ معمولا بىاشتهائى دارند که با یبوست شدید مزاج توأم است؛ ذهنشان کند و فهمشان کم است؛ دردهاى مبهم و مکرر مفصلى و عضلانى دارند؛ صبحها غالبا از سردرد شکایت مىنمایند، و بالاخره گروهى از حالات رماتیسم مزمن و صداع شقى (میگرن) و آسم را باید در ردیف بىکفایتىهاى غده تیروئید محسوب داشت.»
اصول و مبانى نظرى طب سنتى / متن / 89 / مزاح تر و مزاج خشک ..... ص : 87
بیحالى و سستى، سردرد، قى، انقباض دردناک عضلات، ازدیاد وزن بدن و ازدیاد فشار خون. در سگ بتجربه معلوم کردهاند که اگر مقدار زیادى آب باو بیاشامند (50 سانتىمتر مکعب در هر کیلو از وزن حیوان که از راه لوله لاستیکى داخل معده مىکنند)، و ضمنا تزریق ضد دیورتیک قاچ خلفى هیپوفیز بحیوان تجویز شود که دفع ادرار کم گردد، علائم مسمومیت از آب بشرح زیر در او پیدا مىشود:
ذخیره خوارزمشاهى / ج1 / 28 / فصل نخستین: اندر شناختن مزاجهاى دماغ ..... ص : 28
دماغ گرم: رنگ چشم به سرخى گراید، و رگهاى چشم برخاسته و پیدا باشد و موى سر پس از آنکه از مادز بزاید زود بر آید، و رنگ موى یا نیک سرخ باشد یا سیاه، و اگر سخت گرم نباشد رنگ موى نخست اشقر باشد، و هر چند سال که بر آید به سرخى گراید یا به سیاهى باز آید، و اندر پیرى اصلع شود، خاصه که اگر حرارت غلبه دارد. و خداوند دماغ گرم را از هوا گرم و از آفتاب و از طعام و شراب گرم، سردرد خیزد و خواب او سبک باشد.
ذخیره خوارزمشاهى / ج6 / 44 / باب نخستین از جزو نخستین اندر قرانیطس و اسباب و علامات و علاج آن ..... ص : 40
که آماس اندر مقدم دماغ باشد بیمار چشم فراز هم کرده دارد و به دست پُرز از جامه و کاه از دیوار مىکنَد و دست پیش چشم همىجنباند برسان آن که کسى که خواهد مگس را براند یا بگیرد و گاه باشد که این حرکتها چشم باز کرده کند و هرگاه که آماس اندر میانه دماغ باشد بیمار سخنهاى بىهشانه بسیار گوید و گاه باشد که بىمراد او اندک اندک بول از وى جدا مىشود و رها کند و در جمله نشانههاى باطل شدن تمیز ظاهر باشد و هرگاه که آماس اندر موأخّر دماغ باشد بیمار هر چه بگوید و بخواهد در حال فراموش کند چنان که گاه باشد که مِبْوَلَه خواهد تا بول کند چون مبوله پیش آرند فراموش کرده باشد که او خواسته است و هرگاه که آماس اندر همهى اجزاى دماغ باشد این همه نشانهها به یک بار ظاهر باشد و بباید دانست که بول خداوند سرسام سپید و رقیق باشد همچون آب و نبض ضعیف از بهر آن که آماس در غشاء دماغ باشد و غشاء از جنس عصب است صلب باشد و به سبب صلابت و ضعیفى قوت صغیر باشد و به سبب تب فشارده باشد و از آن خالى نباشد که به موجى ماند از بهر آنکه دماغ نرمتر است و غشاء او نیز میل به نرمى و تَرى دارد و گاه باشد که عظیم یا متواتر شود و هرگاه که نبض مضطرب شود یا حرکت مختلف یا مرتعش گردد نشان غشى باشد مگر آنجا که قوت قوى و رگ صلب باشد تا بدان سبب اختلاف و ارتعاش در نبض پدید آید و آنجا که قوت ضعیف باشد جز نشان غشى نباشد و گاه باشد که نبض همچون نبض خداوند تشنج گردد و نشان آن باشد که تشنج خواهد کرد و هرگاه که آماس اندر غشاء لَیّن باشد این علامتها که یاد کرده آمد قوىتر و ظاهرتر باشد و چشمها بیرون خاستهتر و اندر ابروى بیمار و زندرون چشم دردى و گرانى باشد و اگر اندر غشاء صلب باشد این علامتها کمتر و سلیمتر باشد و بباید دانست که خشکى طبع اندر تبها تیز و امراض حاده مقدمهى سرسام باشد و همچنین دم زدن عظیم و به شتاب و اختلاج اندامها اندر بیمارىهاى گرم مقدمهى سرسام باشد و هرگاه که مردم تندرست را چیزها زود فراموش مىشود و بىسببى اندوهمند باشد و خواب مضطرب باشد و خوابهاى شوریده بیند و سردرد کند و گران باشد و روى به زردى گراید و روشنایى دشمن دارد مقدمهى سرسام باشد و هرگاه که کار از این مقدمات اندر گذرد و اندر سرسام خواهد افتاد رگهاى چشم پر شود و درد سر پدید آید خاصّه اندر پس سر و چون در
ذخیره خوارزمشاهى / ج6 / 949 / باب دوم از گفتار بیستم اندر آماس گرم در رحم و دبیله که از آماس خونى افتد ..... ص : 949
علامتهاى آماس رحم آن است که (بى سببى در) معده به سبب مشارکت درد خیزد و منش گشتن گیرد و تاسه و فواق پدید آید و شهوت طعام و هضم هر دو ضعیف گردد و هم به سبب مشارکت سردرد خیزد و قعر چشم بدتر درد کند و درد کردن پدید آید و باشد که درد منتشر گردد و به اطراف دست و پاى رسد و ساقها و بندگشادها نیز درد کند و پشت و کمرگاه و تهى گاه و بیقولههاى ران و زهار درد کند و ضربان کند و همهى تن گران گردد و عسر بول پدید آید و باشد که بول یکبارگى باز گیرد و باشد که طبع نیز اجابت نکند به سبب زحمت آماس و باشد که باد نیز گذر نیابد و نبض صغیر و ضعیف و متواتر شود و از تب و فراشا (احساس سرما و خنکى در خود کردن بى وقت و لرزیدن) و سیاه شدن زفان خالى نباشد و اطراف عرق کردن گیرد و باشد که آواز منقطع شود و به غشى و به تشنج ادا کند و باشد که در جملگى رحم باشد و باشد که در یک جانب بود اما اگر در آن جانب بود که سوى پشت است درد و ضربان به کمرگاه باز دهد و اگر در سوى پیش بود درد و ضربان در زهار بود و گر در قعر رحم بود درد و ضربان به ناف باز دهد و گر در فم رحم بود ضربان هم اندر زهار بود لکن درد صعبتر (بود) از بهر آن که فم رحم عصبانى است و اگر در چپ یا راست رحم بود درد و ضربان به تهى گاه باز مىدهد و در هر جانبى که باشد بیمار بر جانب مخالف آن نتواند خفت و برخاستن و نشستن و رفتن دشخوار بود و لنگى پدید آید و باشد که آماس دبیله گردد و علامتهاى آن پدید آید چنان که معلوم است و در علامتهاى دبیلهى گرده یاد کرده آمده است و آماس قعر رحم علاج دشخوار پذیرد و آماس فم رحم سهلتر باشد و دارو اندر توان رسانید.
الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة / 257 / باب دوم از جزو اول از گفتار اول از کتاب معالجات اندر نشانهاء که از اندامهاء مشارک دماغ جویند ..... ص : 256
و آنچه از مشارکت معده و جگر و دیگر احشاء جویند، چنان باشد که آن را که میان سردرد کند پس آن درد به میان دو کتف فرود رود و به وقت گواریدن غذا درد زیادت شود نشان آن باشد که درد سر به مشارکت معده است.
ترجمه مکارم الاخلاق / ج1 / 354 / سیاه دانه ..... ص : 353
و از آن حضرت (ع): در سیاه دانه شفاء هر بیمارى است! و ما از آن براى تب، سردرد، ورم چشم، درد معده، و هر دردى استفاده میکنیم و بوسیله آن از خدا شفاء مىگیریم.
ترجمه مکارم الاخلاق / ج2 / 226 / (براى تب و سر درد) ..... ص : 226
از امام ششم (ع): براى تب و سردرد بنویسد و بر بازوى راست ببندد (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ تا آخر سوره حمد)، و معوّذتین و توحید و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اى پروردگار عالمیان بقدرت و لطف خود درد و بیمارى مرا برطرف کن، و اى شفا دهنده چنان شفایم ده که از بیمارى من هیچ باقى نماند که شفائى جز از ناحیه تو نخواهد بود، که تو بر همه چیز توانائى، و (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ) (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، گفتیم اى آتش بر ابراهیم سرد شو و سلامت باش) خداوندا به رحمت خود با همراه دارنده این نوشته همان کن که با ابراهیم
ترجمه مکارم الاخلاق / ج2 / 304 / (رقعه دیگر براى سردرد) ..... ص : 304
(رقعه دیگر براى سردرد)
ترجمه مکارم الاخلاق / ج2 / 304 / (براى سردرد) ..... ص : 304
(براى سردرد)
بستان الأطباء و روضة الألباء / 28 / ترجمه و تلخیص کتاب بستان الأطباء و روضة الألباء
13- هرگاه در جستجوى نشانههاى بیمارى صداع (- سردرد) بودى و آن را نیافتى باید وضع استخوانهاى سر را در نظر بگیرى، زیرا بسیار اتّفاق مىافتد که استخوانهاى سر مسفّط (- سبدگونه) یا حاّد و یا دراز هستند و این خود سبب صداع و ریزش مادّه از گوش و چشم مىشود.
عیون الأنباء فی طبقات الأطباء (ترجمه) / 304 / گفتگوهاى حارث بن کلده با کسرى ..... ص : 301
کسرى پرسید در مورد شراب چه مىگوئى؟ جواب داد هرچه بهتر باشد گواراتر و هرچه صافى باشد با ندیمان دلچسبتر و گواراتر مىباشد. آن را بطور خالص نیاشام زیرا سردرد و موجب دردهاى چند خواهد شد.
عیون الأنباء فی طبقات الأطباء (ترجمه) / 334 / 9 - تیاذوق: ..... ص : 333
روزى حجاج مبتلى به سردرد شد، تیاذوق را احضار نمود. تیاذوق باو دستور داد که پاهاى خود را با آب گرم بشوید و آنها را چرب کند. غلامى (مقصود خواجه است) که همیشه مراقب حجاج بود گفت: بخدا قسم طبیب بىاطلاعى مثل تو ندیدهام. تیاذوق پرسید چطور؟ غلام گفت: امیر از درد سر شکایت مىکند و تو (تیاذوق) داروئى براى پاى او تجویز مىکنى. تیاذوق جواب داد: که نشانه صحت آنچه گفتم در شخص تو واضح است. غلام پرسید چیست؟ تیاذوق گفت: خصیههاى تو را درآوردهاند و در نتیجه صورتت بىموست. حجاج و حاضران از این جواب مستدل بخنده افتادند.
عیون الأنباء فی طبقات الأطباء (ترجمه) / 402 / 8 - عیسى معروف بابو قریش ..... ص : 400
آنگاه مقدارى یخ هم خرد کرده در آن ریخت و آنها را خوب بهم زد. بعد از آن مقدارى از آن را وسط سر پدرم ریخت و صبر کرد تا حرارت سر آن را خشک کند. آنگاه چند مرتبه این عمل را تکرار نمود، تا آنکه صداع (سردرد) پدرم تسکین یافت. دیدهاش روشن شد و بالنتیجه شفا یافت.
عیون الأنباء فی طبقات الأطباء (ترجمه) / 475 / 26 - یوحنا بن ماسویه ..... ص : 457
21- «کتاب فى الصداع و علله و اوجاعه و جمیع ادویته و السدر و العلل المولده لکل نوع منه و جمیع علاجه» (در شرح صداع و سردرد دریائى و علل دردها و تمام داروهائى که براى آن نافع است که آن را براى عبد اللّه بن طاهر تألیف نموده است؛
عیون الأنباء فی طبقات الأطباء (ترجمه) / 475 / 26 - یوحنا بن ماسویه ..... ص : 457
22- «کتاب السدر و الدوار» (کتاب سردرد دریائى و دوار)؛
گنجینه بهارستان / ج1 / 241 / کنگر ..... ص : 241
(23). س:- آرد؛ گندنا: «از خوردنش سردرد آید و خوابهاى پریشان بینند.» (قانون، کتاب دوم، ص 195).
گنجینه بهارستان / ج2 / 385 / الباب الرابع عشر فى احوال المیاه الخ باب چهاردهم در بیان احوال آبها و نیک و بد و منافع و مضار آن ..... ص : 382
(2). صداع: سردرد. این بیمارى در درسنامههاى پزشکى گونههاى فراوانى داشته که برحسب سبب پدید آورندهاش آن را توصیف و درمانش را ارائه مىکردند.
خلاصة التجارب / متن / 167 / اما بعد صداع گرم بیماده ..... ص : 167
سبب سابق آن حرارت آفتاب بود که بر سر و روى تابد با حرارت آتش و یا حرارت گرمابه یا سخن گفتن بسیار و یا چیزى بآواز بلند خوان و یا بوى چیزى گرم و تیز یا خوردن طعام گرم یا تاخیر طعام از وقت عادت علامت آن کم خوابیست و بودن درد بیکرانى سرد خشکى چشم و رقت بول و زیاده شدن ازین اسباب مذکوره علاج آن حذر کردنست از اسباب مذکوره و کوبیدن صندل و گلاب بر کاهگل کهنه ریخته و عرق مشک بید و بنفشه تازه و نیلوفر و طلا کردن سرکه و گلاب و روغن گل بهم آمیخته یا با روغن بنفشه بادام یا با روغن نیلوفر بر سر آنجا که درد بیشتر محسوس گردد و بوئیدن لخلخه سرکه و آب گشنیز و عرق مشک بید و تضمید کردن کوفته برگ بید و برگ ابى و برگ کوک و برگ رز و عنب الثعلب بگلاب و سرکه و روغن گل سرشته هر ساعت یعنى چون گرم شود دیگر خنک برنهند و باید که آنچه از خنکیها بر سر مىنهند بر پیش سر نهند که مقدم دماغ است و از پس سردرد آورند که باعصاب حرکت مضرت نرسد و بعد سه روز که مرض اندر انحطاط افتد روغن بابونه اضافه کنند و خنکیها جز بمقدار حاجت بکار ندارند و آنجا که خواب کم باشد که از ضماد و طلا دور دارند و روغن بزر کاهو یا خشخاش اضافه کنند و در علاج صداعى که از حرارت آفتاب افتد سرعت باید نمود که از تاخیر عسیر گردد و باشد که تجارهاى بسیار بجنباند و بجانب دماغ برآورد و بدین سبب از علاج آن از استفراغها گریز نیست و آب نیک سرد و شربتهاى خنک چون پست چون با شکر و اسپغول اندر جلاب خام و آب انار و مزورهها چون افشله و مزوره غوره و امثال آن از ترشیهاى مقوى و قلیه خیار و کدو و ریواج و سنبوسه از اسفناج و کوک و امثال آن همه صداع گرم را نافع آید و نطولهاى خنک و منوم مفید بود و حنا به آب کاسنى سرشته بر سر بستن بسى مفید آید
ریاض الادویه / 60 / پنجنگشت ..... ص : 60
: به عربى ذو خمسه الاوراق و هندوى برگ سنهالو گویند. گرم است در اوّل، و گویند در دویم و خشک است در سیوم؛ و محلّل و ملطّف بود و تفتیح سدّه کبد کند؛ و چون به سکنجبین بیاشامند، صلابت سپرز را سودمند آید؛ و صداع آرد و چون بریان کرده خورند، سردرد کم آرد، و مصلحش صمغ عربى است؛ و شربتى از او یک درم تا دو درم.
رساله افیونیه / 179 / واژگان دشوار ..... ص : 171
خوذه: نوعى سردرد.
رساله افیونیه / 200 / اصطلاحات پزشکى و بیمارىها ..... ص : 194
صداع: سردرد. (لغت نامه دهخدا)
تحفة المؤمنین / ج2 / 370 / صداع ..... ص : 370
آبرون طلاءً. اترج روغنش، سعوطاً. آجر بخارش، در سردرد کهنه بىعدیل و مجرّب. اجاص جهت صداع حارّ. آزاد درخت نطولش در صداع بارد. اسفیداج.
تحفة المؤمنین / ج2 / 371 / صداع ..... ص : 370
زعرور شرباً، در صداع حارّ مجرّب. زیتون برگ و بیخش، مضمضةً جهت تسکین و همچنین نطولش. سبج تعلیق آن رافع صداع. سعد شرباً، جهت صداع بارد. سفرجل شرباً جهت صداع مزمن و همچنین شکوفهاش مسکّن صداع و همچنین روغنش شرباً جهت صداع. سفندولیون شرباً و نطولًا در صداع مزمن به غایت مؤثر. سقمونیا ضماداً و همچنین جهت صداع ضربانى. سلق سعوطاً. سنا. سوس بیخش، مداومت از اوّل سرطان رافع صداع مزمن. سویق شرباً، در صداع حاصل از بخار و احتراق رطوبت معده مفید. سیسنبر جهت صداع خصوصاً با سرکه. شاهسفرم بوئیدنش رافع سردرد محرورین و مسافرین. شجره ابى مالک ضمادش رافع. شعیر. شونیز ضماداً در صداع بارد مزمن و ظاهراً در زکام به غایت مفید. صبر طلاءً. صدف طلاءً رافع دائمى صداع نزلى. صندل طلاءً جهت صداع حارّ مفید خصوصاً با آب عنب الثعلب و امثال آن. عاقرقرحا سعوطاً جهت صداع مفید. عنب الثعلب ضماداً.
تحفة المؤمنین / ج2 / 373 / درد شقیقه ..... ص : 373
اترج روغنش، سعوطاً. اکلیل الملک شرباً و ضماداً نافع. انسان چرک گوشش، ضماداً نافع. انیسون. بقر مغز ساقش، طلاءً. جغد مغز سر او، قطوراً مجرّب. جوز تازه، طلاءً. حمام سرگینش ضماداً. حنّا ضماداً و ظاهراً در شقیقه مجرّب. راسن نطولًا جهت شقیقه بلغمى. راوند شرباً. رعاد پوستش تعلیقاً و ظاهراً در رفع سردرد مزمن به غایت مجرب. رماد ضماداً و ظاهراً در شقیقه بىعدیل. زیتون نطولًا، نافع.
تحفة المؤمنین / ج2 / 377 / جنون ..... ص : 376
مجرّب. مفرّح حارّ کثیر المنافع (12) یسیر و ظاهراً در وسواس به غایت نافع. شربت حرمل (20) ظاهراً در رفع سردرد مزمن بىعدیل. ورد مرّبا (8) شکرى در ابتداى جنون نافع. مطبوخ اسطوخودوس (9) جهت این امر نافع.
تحفه شاهیه عباسیه / 88 / دشواریهاى متن ..... ص : 83
(64) صفحه 66 دردسر: سردرد.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 115 / باب پنجاه و پنجم درمان سردرد ..... ص : 115
باب پنجاه و پنجم درمان سردرد
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 172 / باب هفتاد و هشتم: تخم قطونا ..... ص : 172
شیخ گفته: بمالیدن سردرد را آرام کند، و لعابش با روغن بادام عطش سخت صفراوى را ببرد، و برشته آن که بروغن گل خیس شود قابض است و در حدود یک مثقالش شکم را ببندد و از تر زدن خصوص در کودک جلو گیرد برخى گفتند بجاى تخم قطونا در نرم کردن طبع دانه گلابى است و در تبرید و تر ساختن تخم خرفه.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 174 / باب هفتاد و نهم: بنفشه، خیرى، زنبق و روغن آنها ..... ص : 173
9- بسندى که فرمود: دو ابرو را با روغن بنفشه چرب کن که سردرد را ببرد.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 174 / باب هفتاد و نهم: بنفشه، خیرى، زنبق و روغن آنها ..... ص : 173
بیان: تفسیر زنبق و رازقى در باب سردرد گذشت، و بدین برگردد که آن همان رازقى معروف است که نوعى یاسمین است یا آنکه نزد ما بزنبق سفید معروف است.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 175 / باب هفتاد و نهم: بنفشه، خیرى، زنبق و روغن آنها ..... ص : 173
و دیگرى گفته: روغن یاسمین گرم و خشک است و براى فلج و صرع و لقوه و شقیقه سرد و سردرد، مالش دو سوى پیشانى یا چکاندن در بینى از آن خوبست، و چون با آن تن را مالش دهند عرق آرد و خستگى برد و براى درد مفاصل خوبست، و چون شمع سفید از آن سازند و بر ورمهاى سخت نهند آنها را بپزد و تحلیل برد و چون برگ یاسمین را بکوبند با روغن کنجد بمالند کار زنبق کند- پایان.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 178 / باب هشتادم در سیاه دانه ..... ص : 177
10- از او علیه السّلام که در سیاهدانه درمان هر دردیست، من آن را برگیرم براى تب، سردرد و چشم درد و دل درد، و براى هر دردى که رخ دهد، و خدا عزّ و جلّ مرا بدان شفا دهد.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 179 / باب هشتادم در سیاه دانه ..... ص : 177
داروهاى گرم براى خاصیتى که دارند در برخى مرضهاى گرم مورد انکار نیست مانند عنزروت که گرم است و در داروهاى ترکیبى چشم درد بکار رود با اینکه چشم درد باتفاق حکماء ورم گرم است- دانشمندان طب: گفتند: سیاهدانه گرم و خشک است و بادشکن و براى تب سه یک و بلغم خوب است و هر سدّه و بادى را برگشاید، و چون کوبیده شود و با عسل معجون گردد و با آب گرم نوش شود- نمک را آب کند و بول و خون حیض را بگشاید و داراى جلاء و برش است، و چون کوبیده شود و در پارچه کتانى بسته شود یا در پوست، بوئیدنش از براى زکام سرد خوبست، و چون هفت دانهاش در شیر زن خیس شود و ببینى ریزند براى دچار بیرقان سودمند است، و نوشیدن یک مثقالش بآب براى تنگ نفس خوبست، بستنش بطور ضماد بر سردرد سر سرد را نافع است، و چون با سرکه پخته شود و در دهن بگردانند درد دندان کرمو را سود دهد.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 186 / باب هشتاد و پنجم: هلیله، آمله، بلیله ..... ص : 185
و کابلى براى حواس و حفظ عقل و هم سردرد خوب است، زرد براى چشم سست و واافتاده و بچشم کشند براى آبریزى چشم خوبست و بنوشند براى خفگى و هراس، و براى درد سپرز و اعضاء هاضمه همه خوبند بویژه سیاه که معده را نیرو دهد، و خوراک را هضم کند و مخمله معده را تقویت کند به دباغى و باز کردن و رطوبت کشى. و زردش دبّاغ خوبى است براى معده و همچنین سیاه، و چینى در عملى که کابلى میکند ناتوانست و در کابلى پرده آوریست، و براى استسقاء خوبست و کابلى و هندى که با زیت برشته شود براى بستن شکم خوبند. و زردش مسهل صفراء و اندکى بلغم است، و سیاهش مسهل سوداء و براى بواسیر خوبست و کابلى مسهل سوداء و بلغم هر دو است و گفتند: کابلى براى قولنج خوبست، و یک شربت مسهل از کابلى خیسانیده از 5 تا 11 درهم (از 3 تا 6 مثقال) و اگر خشک باشد تا 2 درهم (یک مثقال و خردهاى) و من گویم تا بیشتر هم رواست، و زرد را من گویم بسا تا ده درهم و بیشتر هم کوبیده و خیسانده در آب بنوشند و کابلى براى تبهاى کهنه خوب است- پایان- ذکر آمله در داروهاى ترکیبى آید، و اطباء برایش منافع بسیار یاد کردند گفتند: سرد است در درجه 1 و خشک در درجه 2، قابض است و بن مو را سخت کند و معده و مقعد را نیرو دهد و دباغى کند و ببندد و تشنگى را رفع کند، و بدل تیزى و هوش افزاید، و باه را برانگیزد، و آب دهن و قىء را بندد، و گرمى خون را فرو نشاند، شکم را بندد و مو را سیاه کند.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 189 / باب هشتاد و ششم: داروهاى ترکیبى داراى فوائد براى بسیارى از بیماریها ..... ص : 187
داروئى براى کثرت جماع و جز آن، گفته: این عجیب است- قلوهها را گرم کند، و جماع را بیفزاید، سردى را از همه مفاصل ببرد، و خوبست براى درد پهلو، شکم، بادهاى مفاصل، عسر البول، کسى که نتواند بول را نگهدارد، طپش دل، شماره افتادن نفس، نفخه، تخمه، کرم شکم، دل را روشن کند، اشتها آورد، درد سینه را آرام کند، زردى چشم و رنگ و یرقان را ببرد و هم عطش فراوان را، و خوبست براى چشم درد، سردرد، کاستى مغز، تب شکننده، هر درد کهنه و نو، خوب مجرّب بىتخلف، یک خوراکش دو مثقال است و نزد ماها یک مثقال بود و امام بر آن افزود، نسخه بدین شرح است:
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 197 / باب هشتاد و ششم: داروهاى ترکیبى داراى فوائد براى بسیارى از بیماریها ..... ص : 187
چون چهار ماه بر آن گذرد براى تیرهگى چشم و گرفتن نفس در راه خوبست که وقت خواب در شب بخورد و چون پنج ماه شد روغن بنفشه یا کنجد (گل یا سرکه خ ب) گیرد و نیم عدس از آن دارو که روغن مالى بشود و کسى که سردرد پیوسته دارد آن را در بینى کند.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 238 / باب هشتاد و هشتم باب نادر در طب النبى وابسته بشیخ ابو العباس مستغفرى ..... ص : 230
119- فرمود صلى اللَّه علیه و آله و سلم: حنا خضاب اسلام است، کردار مؤمن را فزاید، سردرد را برد، دیده را تیز کند، در جماع فزاید، آن سرور گلها است در دنیا و آخرت.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج6 / 279 / فهرست جلد ششم کتاب آسمان و جهان ..... ص : 278
باب پنجاه و پنجم درمان سردرد 115
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج10 / 72 / باب بیستم پیاز و سیر ..... ص : 69
جالینوس گفته: گرم و خشک است در درجه 3 و بقولى در درجه 4 براى کهنه شدن خون خوبست و شپش و رشک را بکشد و سر درد دارد، و سردرد دارد، و پر خوردنش دیده را زیان دارد چون بسیار تحلیل کند و بسختى بخشکاند، و براى درد پشت و ران خوبست و براى گزیدن حشراتى که زهر سرد دارند چون تریاق است، و خلاصه تندرستى سرمازدهها را حفظ کند و هم پیرها را که حرارت غریزى آنها کاسته شده بادهاى غلیظ را براند و از چکش بول پیران جلوگیرد، و بهتر سازیش اینست که با آب نمک پوست کنده شود و آنگه برآورند و با روغن بادامش بپزند و بخورند و پس از آن انار و سیب را بمکند، و چونش بسوزانند و بسایند و با عسل خمیر کنند و بر جاى گزش مار نهند خوب شود، و سیر اثر عجیبى دارد در کشتن کرم کدو.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج10 / 223 / اخبار باب ..... ص : 220
بدان هر که را خواهد، و از ابن عباس که خدا همه آبهاى شیرین را پیش از رستاخیز از میان بردارد جز آب زمزم را و آب زمزم تب و سردرد را ببرد و سر کشیدن در آن دیده را روشن کند، هر که براى درمانش نوشد خدا شفایش بخشد و هر که براى گرسنگى از آن نوشد خدا سیرش کند.
آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار) / ج10 / 244 / باب سوم فضل آب باران نیسان و کیفیت گرفتن و نوشیدن آن ..... ص : 243
نیاموزم که جبرئیلم آموخته که نیاز بداروى پزشکان نباشد، و على علیه السّلام و سلمان و دیگران گفتند آن دارو چیست؟ پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله بعلى علیه السّلام فرمود: از آب باران نیسان برگیر و بر آن این آیات و سور را هفتاد بار بخوان 1- فاتحه الکتاب 2- آیة الکرسى 3- سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ 4- سوره قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 5- سوره قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ 6- سوره قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ، و هفت روز پیاپى بام و شام از آن آب بنوش، پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: بحق آنکه مرا براستى به پیغمبرى فرستاده که جبرئیل بمن گفت در این صورت از کسى که این آب را نوشیده و هر دردى در تنش باشد رفع شود و عافیت یابد، و درد از تن و استخوان و همه اندامش برود و از لوح محفوظ آن بلاها محو شوند، بدان که مرا براستى و درستى به پیغمبرى فرستاده اگر بىفرزند است و دوست دارد فرزند آرد و از آن آب بنوشد برایش فرزند شود، و اگر زن نازاد باشد و از آن آب بنوشد، خدا روزیش دهد و فرزندش شود، و اگر مردى بىنیروى مردى باشد و عنّین باشد و زن نازا و از آن آب بنوشد خدا او را رها کند و دردش برود و توانا بر مجامعت گردد، و اگر دوست دارى به پسر آبستن شود بهمان باردار شود و اگر دوست دارى به پسر و دختر آبستن شود بهمان آبستن شود و گواهش از قرآن مجید است که فرموده «بخشد بهر که خواهد دختران و بهر که خواهد پسران یا جفت سازد پسران و دختران را و بسازد هر که را خواهد نازاد، 49- الشورى» و اگر سردرد دارد و از آن بنوشد بفرمان خدا سردردش برود و آرام شود، و اگر چشم درد دارد و از آن آب در چشمانش چکاند و از آن بنوشد و چشمانش را بشوید بفرمان خدا خوب شود، بیخ دندانها را سخت کند و دهن را خوشبو کند و لعاب بن دندانها را مانع شود و بلغم را ببرد، و چون خورد و نوشد ناگوار نباشد. و از باد فریاد نکند، و فلج نگردد و بدرد پشت و دل دچار نگردد، و از زکام و درد دندان نگران نشود و از معده و کرم ننالد و دچار قولنج نشود. و نیاز بحجامت نیابد، و دچار ناسور و خارش و آبله و دیوانگى و خوره و پیسى و خوندماغ و قلس نگردد، و کورى و گنگى و لالى و کرى و
طب أکبرى / مقدماتج1 / 21 / فهرست تفصیلى ..... ص : 21
[5] فصل اول: صداع [سردرد].
طب أکبرى / ج1 / 326 / [457] فصل[اول]: در وجع الاذن ..... ص : 323
چهارم، آنکه ریختن آب سرد بر سر یا غوطه زدن در وى به طریقى که در ملاقات هواى بارد گفته شد باعث وجود ریاح بارده شود و بدان سبب درد گوش پدید آید. و علامتش تقدم سبب است و در موخر سردرد پیدا بودن به نهجى [یعنى بهگونهاى] که حرکت سر متعسّر باشد.
طب أکبرى / ج1 / 330 / [457] فصل[اول]: در وجع الاذن ..... ص : 323
را باریک بسایند و در شراب کهنه در گوش چکانند، تخفیف بخشد. و آنجا که سیلان مدّه باشد، باید که مجففات [را] بیامیزند [به] چیزى را که مجلّى و مرقّق مدّه و منقّى قرحه باشد. و آنجا که الم قرحه تصدیع دهد [یعنى سردرد آرد] و تسکین مطلوب شود، خاکستر افیون در وى به کار برند که تخذیر تجفیف خاکستر وى، بیشتر از ذات وى است؛ امّا لازم است که با این خاکستر قدرى جندبیدستر نیز مرکّب سازند تا اصلاح افیون نماید.
طب أکبرى / ج1 / 353 / فصل اول: در خشم ..... ص : 349
[510] قسم ششم: آنکه ریح غلیظ در مجراى بینى مسدود شود و مصفات سالم باشد. و علامت این قسم، آن است که چون علیل در بینى دم زند، نفس به تصدیع [یعنى با سردرد] برون آید و یک سوراخ بینى همیشه بند باشد.
میزان الطب / متن / 245 / غالیه: ..... ص : 245
دارویى بسیار خوشبوست که از ترکیب مشک و عنبر و حصى لبان درست مىشود و براى تقویت مغز و قلب و تسکین سردرد و لقوه بکار مىرود.
مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم) / 41 / * دستور سفید کردن ..... ص : 40
به آب خالص رجوع نشود دو مثقال آن را به آب بدستور طبخ نموده بیاشامند و هر پنجروز و یا هر چهار روز بعرق نشینند بدین طریق که قدرى چوب چینی را در آب طبخ نمایند بهمان نحو و عریض بر کرسی نشیند که ته کرسی را بخیزران بافته باشند برهنه شده لحافی بر خود کرفته دیک را بزیر کرسی برده سر آن را آهسته آهسته باز نمایند تا بخار آن بتمام بدن برسد و عرق شود و اکر علت بر سردرد باشد کاهکاهى سردرد را بزیر لحاف برند و چون نفس تنکی کند برآورند و چون بخار دیک تمام شود از کرسی باهستکی بقسمى که هوا نرسد فرود آمده لحاف را بخود پیچیده درست بخوابد تا عرق در بدن خشک شود پس لباس پوشیده برآید و انفال هر روزه را خشک نموده نکاه دارند که اکر آب مطبوخ چوب چینی در بین روز صرف کردد قدرى از ان ثفل را در آب طبخ نموده بصرف آورند و در روز بیست و هفتم یا سىام بحمام رود و اثفال چوب چینی خشک کرده را باب طبخ نموده بان بدن را شویند و بعد فراغ از مطبوخ چوب چینی حلواى چوب چینی به نحوى که در حرف الحاء در قرابادین ان شاء اللّه تعالى مذکور خواهد شد ده دوازده روز تناول نمایند و این دستور از براى متوسلین و امراض ضعیفه است و اکر مرض و مریض قوى باشند در هر چهار روز دو مثقال و یا سه مثقال بران پنج مثقال تا بیست و پنجروز بیفزایند و بعد از ان بهمان ترتیب بکاهند تا بیست روز یا بیست و پنجروز یا سی روز که مجموع ایام زیادتی و کمی آن چهل و پنجروز نهایت شصت روز باشد و اکر بدن بسیار قوى باشد هر دو روز و یا سه روز یا هر چهار روز یکبار بعرق نشیند و بعد اتمام بدستور بحمام رود و تا پانزده روز یا بیست روز حلوا تناول نماید و باید هفت هشت روز قبل و در بین و ده روز بعد اتمام از خوردن آن نمک و بقول و حبوب و لبنیات و حموضات و آب سرد و میوههاى رطب و حار و مولد دم سوداوى و سودا و جماع و غسل و پر خوردن و بسیار کم خوردن و خواب بسیار و کم خوابی و اعراض نفسانی و بدنی خصوص در روز تعریق اجتناب لازم و واجب دانند و غذا منحصر بر قورمه چلاو و قلیه با چلاو و کباب و یخنی پلا و مزعفر یعنی طعام شیرین که زعفران آن بسیار کم باشد و یا شله مزعفر و یا نان با کباب و یا قلیه و قورمه و نیمرو بیضه مرغ و باید که همه بینمک در امراض صعبه و در امراض خفیفه کمنمک و از کوشتهاى لائق مانند کوشت بره و بزغاله شیر مست یا جوان فربه و طیور لطیفه خفیفه مانند کبک و دراج و طیهوج و سنکخوار و امثال اینها باشد و از اغذیه غلیظه و نفاخه و کوشت حیوان پیر و لاغر و کاو و مرغ خصوص مرغ پیر اجتناب نمایند و از لبوب فندق و انجلک و چلغوزه و حلویات که مصنوع از اینها باشد و از حموضات و جماع و میوهها مانند هندوانه و انار و خربزه و انبه و کتهل و انناس و کوله و ماست و امثال اینها تا شش ماه بلکه بعض اینها تا یک سال پرهیز نمایند و باقی منوط براى طبیب است و در قرابادین کبیر بتفصیل مذکور شد و دستور قهوه و سفوف و حلوا و عرق و معجون و نقوع و مرهم آن در قرابادین این کتاب نیز ان شاء اللّه تعالى هریک در رسم خود مذکور خواهد شد
رساله دلاکیه / 6 / بخورها در حمام ..... ص : 6
و در حمّام بخورهاى گرم مانند کندر نباید کرد که باعث سردرد و تنگىنفس شود و بلکه بخورهاى سرد مانند صندل پسندیده است و حذر کند بسیار از افروختن ذغال چه در جامهکن و چه در گرمخانه که سمّ
رساله دلاکیه / 16 / چگونگى ورود به حمام و خانههاى آن نسبت به مزاجهاى گوناگون ..... ص : 15
پس خوردهخورده لباسها را برکند و به آرامى به خانه دویم رود و در آنجا قدرى مکث کند پس به آرامى داخل خانه سیّم و چهارم شود و اگر خانها نباشد در دالانها به آرامى رود و قدرى مکث کند پس داخل گرمخانه شود اگر مقصود رفع رطوبت باشد آب بر تن خود نریزد و در جاى گرم نشیند تا عرق بقدر کفایت کند و اگر مقصود ترطیب بدن باشد قدرى آب بر پاها بریزد و پنج کف آب گرم بر سر خود بریزد که از سردرد ایمن شود و در ذهبیّه منسوب از حضرة رضاست ع که پنج جرعه آب نیمگرم قبل از دخول حمام بخورد که از درد سر و درد شقیقه ایمن خواهد شد پس اکر محرورى مزاجست در خزانه سردتر داخل شود و الّا در خزانه گرمتر رود و چون بیرون آید اختیار کند براى جلوس خود جائى مناسب مزاج خود اگر محرورى است جاى معتدلى و اگر بلغمى است جاى حارى و بسیار پرهیز کند از جاى سرد و نزدیک در حمّام نشستن که از بسیارى باز شدن و بسته شدن هواهاى مختلف به او رسد و سرد و گرم شود چرا که مقصود از حمّام تسخین و ترطیب است با تسخین و تخفیف بواسطه عرق کردن و جاى سرد حمّام مناسب نیست مگر براى صفراوى مزاجى که هیچ طاقت حرارت ندارد پس او بجاى سرد مىنشیند و براى او حمّام
فصول الأعراض (شرح کتاب حدود الأمراض حکیم ارزانى) / 43 / بادشنام ..... ص : 43
بفتح اوّل و الف و فتح دال مهمله و سکون شین معجمه و فتح نون و الف ثانى و میم لغة و اصطلاحا همزه منکسره است مائل بکدورت که بسرخى ابتداء جزام نعوذ باللّه منه و من سائر الاسقام ماند و در اطراف درد خاصه در ایام سرما و هنگام سردرد نماید و عند الاشتداد بتقرح جلد انجامد و سبب وى آنست که انجره کثیره دموى برسیدن سردى زیر جلد باحتقان و احتباس گرایند و بنابراین فساد و تغیر پذیرفته با فساد جلد و احداث قروح پردازند
فصول الأعراض (شرح کتاب حدود الأمراض حکیم ارزانى) / 57 / بیاض الشفت ..... ص : 57
آنست که بسبب نقصان حرارت غریزى و ضعف هاضمه سردرد و فساد خون باختلاط رطوبت بلغمیه غلیظه سفیدى بر لب ظاهر شود چه در حین وجود اشیاء مذکور قوت مغیره از تشبیه غذا بمغتذى عاجز آید و بما مر فى البرص بیاض بر لب رو نماید تنبیه و از آنکه لب فى اصل الخلقت یاقوتى اللون ناصح الحمرة مجعول گشته با وجود اشتراک دیگر اعضا سردرد در ضعف مغیره با وى مخصوص بحدوث این علت شده فافهم ذلک فائده گاه باشد که بیاض لب با تقشر و انشقاق آن یار باشد و هذا عند استیلاء الیبوسة السابعة او مع الحرارة الغریبیة علیه تامل
فصول الأعراض (شرح کتاب حدود الأمراض حکیم ارزانى) / 217 / صداع ..... ص : 214
قحف و جوهر دماغ یا از تورم و تزعزع آن و کذلک از اماس اغشیه آن حادث گردد و تقدم اسباب بر ان عموما و امارات مخصوصه بهریکى که در جایگاه خود مذکورست بر خصوصیة سبب خصوصا گواهى دهد و بحرانى بیشتر در امراض حاده عفنه در روز باجورى واقع شود و باشد که بول رقیق و ابیض و صاف بود فائده در صداع شمى و سدى و دودى و عقب نومى شمى اگر از بوئیدن اشیاء حاره طیبه باشند یا مشبه باشد علت حدوثش مجرد کیفیت باشد و اگر از رائحه مزابل و مستنقعات و حیوانات متعفنه بود بعفونت و غلظت و مزاحمة ثقل ابخره غلیظه ثقیله حادث شود و بالجمله تقدم سبب بر صداع شمى دلالت کند و سرى از احتباس اخلاط غلیظه در اورده جوهر دماغ و شرائین آن یا در وریدها حجب داخلیه یا در شریانات وى بمنصه ظهور مىرسد و امتلا و ثقل و تمدد سردرد و تقدم راحت و سکون و کثرت اکل و ترک ریاضت و استحکام دلیل وىست و دودى از تولد دود در سر حادث شود و خارش شدید و نتن بینى و شدت مرض از حرکت مریض یا تحریک سر بر ان شاهد باشد و پوشیده نماند که تولد کرم در دماغ نادرست و محل تولدش على ما ذهب الیه الجمهور مقدم وىست و بعضى اطباء هند به تولد آن در نواحى سر قریب بحجب دماغ قائل گشته و شیخ الرئیس نیز مجوز این معنىست و سبب تولد کرم کثرت اجتماع مواد غلیظه متعفنه در این جایگاه است و عقب نومى بنا بر ارتفاع ابخره از اخلاط در یوم پدید آید و تقدم سبب و امارات امتلا بر ان دلالت نماید
دقائق العلاج / ج1 / 38 / مقام اول دلائل چیرگى اخلاط بر بدن ..... ص : 37
خلط سبب سنگینى، امتلاء در رگها، غلظت، باد گرفتن، کشیدگى بدن و بالا رفتن حرارت بدون سبب ظاهرى است بیمار در خود کسالت، سستى، کشش و کوفتگى، میل بخواب، سنگینى سر، سردرد، تیرگى در حواس و کندذهنى مىیابد و گاهى از بینى بیمار خون زیادى مىآید که پس از آن طبیعت کمى آرامتر مىشود. علت بیشتر از این حالات زیادروى در خوردن، آشامیدن، استراحت، و کمى ورزش و استحمام است. اما گاه انسان خود را سنگین مىیابد و در آن حال بیشتر نشانىها از کمى قوت او است نه از زیاد شدن خلط. پس باید نخست این مسئله روشن گردد و اشتباه نشود و علامت این وضع، کسالت، سستى و کمى اشتها است و چهبسا که در خواب مىبیند که چیز سنگینى را بر دوش دارد. در این هنگام پیشاب او رنگ ندارد و در وقت خواب زیاد عرق مىکند ولى کشیدگى و بادگرفتگى ندارد. درمانش اول استفراغ، دوم تقویت، خوردن غذاى سبک و ورزشهاى مناسب است تا مرض بتدریج بهبود یابد. اما از نظر چگونگى، سبب پیدایش بیماریها بدى و ناجورى اخلاط است که هر نوع آن داراى نشانى خاصى است:
دقائق العلاج / ج1 / 41 / 3 - علائم غلبه و فساد بلغم ..... ص : 40
اشتها، بدى گوارش، کندى و غلظت نبض، این علامات ممکنست پس از خوردن غذاهاى سرد مرطوب و کمى حرکت پیدا شود. بیمار برف و بردن بارهاى سنگین و چیزهاى بدبو را در خواب مىبیند. این نوع علامات بیشتر در نزد پیرها و در فصل زمستان و در هنگام برف و باران زیاد و امثال آن پیدا مىشود و نشانى پیدا شدن بیماریهاى بلغمى مثل فلج، لقوه، سکته، سردرد، دوار سر، خونریزى و تبهاى همیشگى است. همینکه انسان در خود این علامات را دید باید بتعریق، حمام رفتن، کم غذا خوردن، خوردن غذاهاى خشک و روزه بپردازد و اگر بیمارى پیشرفت داشت باید مسهل ملایمى پس از استعمال منضج استعمال شود. این نوع بیمارىها معمولا دیر درمان مىشوند.
دقائق العلاج / ج1 / 44 / 2 - پیشاب(ادرار) ..... ص : 43
تهنشین بدهد نشانى نضج است. اگر در آغاز بیمارى نیز غلیظ باشد دلیل از بین رفتن و یا ضعف نیروى جداکننده مىباشد اگر غلیظ و همانند پیشاب چهارپایان باشد دلیل سردرد پیشین، یا حاضر و یا نزدیک است. پیشاب سفید و رقیق در حال تندرستى دلیل ضعف طبیعت و یا تخمه و در هنگام بیمارى از نشانیهاى بد است. در بیماریهاى کهنه دلیل بر عدم نضج، و در بیماریهاى حاد(Aigue) همراه با آشفتگىهاى روانى، دلیل بر مرگ بیمار است و اگر آشفتگى نباشد و سایر نشانیها باشد دلیل سرسام (مننژیت، یعنى ورم پردههاى مغز) است اگر با چنین پیشابى علامات بد دیگرى همراه باشد دلیل آنست که مرگ بیمار بزودى فرا مىرسد. اگر با علامات بد دیگر در روز چهارم همراه بود بیمار قبل از روز هفتم خواهد مرد، مخصوصا اگر نیروى او کم شده باشد و اگر با علامات بد همراه نباشد مریض در روز هفتم مىمیرد، اما اگر این نشانى (سفیدى و رقت) بعد از بحران بیمارى پیدا شود در گرممزاجها دلیل برگشتن بیمارى و پیدا شدن حرارت زیاد در کلیهها است بخصوص اگر با نشانیهاى دیگر همراه باشد کمااینکه در بیمارانى که بزیاد ادرارى مبتلا هستند چنین است. پیشاب سفید غلیظ دلیل بر وجود بلغم غلیظ در عروق مىباشد، و در بیماریهاى حاد پس از آن شاید تاولهائى در بدن پیدا شود که بهبود خواهد یافت اگر چنین پیشابى در روز بحران بیمارى پیدا شود اگر ادرار شبیه منى باشد دلیل بر بحران
--------------------------------------------------------------------------
دقائق العلاج / ج1 / 63 / مقام چهارم هشداردهندههاى غیر طبیعى ..... ص : 62
جوانان ممکن است دلیل فروریختن آبى در داخل چشم و پیشروى آن باشد