صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 201213
تعداد نوشته ها : 70
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
حمید رضا علیخانی
 
   کرفس



Code -755 کرفس‏Apium graveolens L

واژه کرفس معرب از کرفش یا کرسب پارسى است به عبرى کرپس‏Karpas به یونانى سلینون‏Selinon و به سریانى کرفساKarafsa نامیده شده است در کتب طبى قدیم ذیل ماده کرفس چندین گیاه ذکر شده است که از آن جمله کرفس نبطى و کرفس بستانى مى‏باشد و چون اثرات درمانى هر دو گیاه را یکسان ذکر نموده‏اند و در حقیقت گیاه دوم نوع کشت‏شده و پرورشى گیاه اول مى‏باشد به منظور جلوگیرى از اطاله کلام پس از شرح مرفولوژى و اسامى قدیم هر دو گیاه به تفکیک، خواص درمانى آنها یک‏جا ذکر مى‏گردد.

الف: کرفس نبطى‏Apium graveolens L گیاهى است خودرو، دو ساله، به بلندى 40 تا 90 سانتیمتر، سبز مات، ساقه توخالى، ایستاده با انشعابات متعدد و شاخه‏هاى ضخیم، برگ‏ها شبیه به برگ جعفرى با

دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج‏1، ص: 203

بریدگیهاى عمیق و مرکب از 3 تا 7 برگچه مثلثى یا لوزى‏شکل، دندانه‏دار، گل‏ها به رنگ سفید، مجتمع چترى بدون پایه که در اراضى باتلاقها و مردابهاى مناطق معتدله اروپا، آسیا و افریقا مى‏روید.

در ایران محل رویش آن مازندران، گیلان، خراسان، کوه تفتان، کاشان، شاهرود ... مى‏باشد.

در کتاب دیاسقوریدوس گیاه به‏طور مجزا ذیل افسالینون‏ 1* و در دیگر کتب قدیم مانند الحاوى، قانون ابن سینا، جامع مفردات ابن بیطار، تحفه و قرابادین‏ها با اسامى کرفس نبطى، کرفس مشرقى، کرفس عظیم، کرفس شتوى آمده است. دیوسکورید ذیل افسالینون مى‏نویسد: افسالینون را اغریولن، اغریوسالنن و رومیها آن را اولاساثرن و سمرینون‏ 2* نامیده‏اند ولى سمرینون گیاه دیگرى است، افسالینون از کرفس بستانى بزرگتر، رنگ آن مایل به سپیدى، داراى ساقه‏اى دراز، توخالى، نرم و راه‏راه است برگ آن از برگ کرفس بستانى بزرگتر مایل به سرخى و چتر آن شبیه به گیاه لیبانوطس‏ 3* و گل بالاى ساقه ظاهر مى‏شود دانه آن سیاه‏رنگ، مستطیل، سفت، تند و معطر و ریشه آن سفید و خوش‏طعم است. محل رویش آن مکانهاى تاریک، زیر درختان، کنار نیزارها و جنگل‏ها مى‏باشد (تت دیاسقوریدوس م- 3 ش 63 ص 269).

کرفس ... دیوسکورید گوید بعضى کرفس عظیم را که مانند سمرینون از کرفس بستانى بزرگتر است اشتباها سمرینون نامیده‏اند رنگ کرفس عظیم به سپیدى مى‏زند، ساقه آن توخالى، دراز، نرم و راه‏راه است‏ 4* من [ابن سینا] شخصا این نوع را در کوههاى طبرستان دیده‏ام که ریشکهاى متعدد ریشه آن را احاطه کرده است و گوئى از آن بیرون آمده و مانند ریشه دراز بودند و با فشار دست به قسمت ضخیم آن شکسته مى‏شد و بوى آن مانند کافور آب بود ... (تت قانون عب 344).

کرفس ... نوعى از آن را به یونانى اقوسالینون گویند و آن کرفس عظیم، کرفس نبطى، کرفس مشرقى، کرفس عریض و به بربرى تجصیص‏ 5* نامیده مى‏شود و دیوسکورید گوید که از کرفس بستانى بزرگتر است و رنگ آن به سپیدى مى‏زند ... (تت جامع مفردات ج 4 ص 53).

کرفس ... قسم نبطى را کرفس شتوى، کرفس مشرقى و کرفس عظیم نامند ... (تحفه 217).

کرفس معرب از کرفش به شین فارسى است و گفته‏اند معرب از کرسب فارسى است به هندى اجمود به فرنگى سلرى و به لاتین سلدهرى نامند ... (مخزن 472).

اسامى عربى دیگرى که قدما به این گیاه داده‏اند کرفس نابت فى المیاه، کرفس نابت فى الماء، کرفس مائى، کرفس آجامى و اسامى فعلى آن کرفس الماء و کرفس المناقع مى‏باشد و به پارسى آن را کرفش، کرفس، کرسب آبى، کرسف آبى، کرسپ آبى، کرفس آبى، کرفس خودرو، کرفس وحشى نامیده‏اند.

ب: کرفس بستانى‏Apium graveolens L .Var .dulce DC

کرفس بستانى یا کرفس پرورشى شباهت زیادى به گونه اصلى دارد ولى دمبرگ آن ضخیم و گوشت‏دار مى‏باشد و در کتاب دیاسقوریدوس با عنوان سالینون قابایون‏ 6* آمده است. دیوسکورید مى‏نویسد سالینون قابایون کرفس بستانى است و شبیه گشنیز است.

دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج‏1، ص: 204

اسامى که به این گیاه داده شده است: کرفس بستانى (حنین)، کرفس مأکول (رازى)، کرفش، کرفس (اخوینى)، اکرفس، کرسب، کرسف (برهان قاطع) و کرسپ (فرهنگ مخزن)، کرفس مضلع، کثاءه، التراجیل، سیقان الکرفس. براى اطلاع بیشتر به واژه‏نامه شماره 558 مراجعه شود.

کاربرد درمانى کرفس در طب سنتى:

کرفس از زمانهاى بسیار دور شناخته و کشت شده است در هند مکتب پزشکى ایورودا، مصریها و در یونان قدیم تئوفر است در امر درمان از آن استفاده مى‏کرده‏اند.

دیوسکورید گوید کرفس نبطى را مانند کرفس بستانى مى‏خورند. ریشه برگ و شاخه‏هاى آن را خام و پخته و به تنهائى و یا با ماهى پخته تناول مى‏نمایند و آن را نمک سود نیز مى‏نمایند. تناول آن با شراب اونومالى قاعده‏آور و در چکه‏چکه آمدن ادرار سودمند است و ریشه آن نیز همین اثر را دارد این نوع کرفس که در آب مى‏روید اثرات درمانى آن مانند کرفس بستانى است، ضماد کرفس بستانى با نان یا آرد 7* در آماس گرم چشم و آماس معده سودمند است تناول خام یا پخته آن پیشاب را زیاد مى‏نماید و تناول پخته آنکه با ریشه همراه باشد در مسمومیت‏هاى داروئى سودمند است و موجب استفراغ مى‏گردد و دانه آن بیشتر پیشاب‏آور است همچنین در گزیدگى حشرات و مسمومیت از مردار سنگ سودمند است و نفخ را تحلیل مى‏برد. در داروهاى تسکین‏دهنده درد و داروهاى ضد سرفه وارد مى‏شود ... (تت دیاسقوریدوس م- 3 ش 63 ص 269 و ش 60 ص 268).

جالینوس گفته است که کرفس ماکول اثر گرم‏کنندگى بیشترى دارد. قاعده‏آور، پیشاب‏آور و ضد نفخ است به‏ویژه دانه آن ... (الحاوى ج 21 ص 373). ابن سمحون از جالینوس حکایت مى‏کند که وى گفته است اگر زن هنگام باردارى در خوردن کرفس زیاده‏روى کند نوزاد وى مستعد به ابتلا بثورات جلدى و زخمهاى عفونى مى‏شود و جمیع پزشکان از دادن کرفس به زن شیرده کراهت دارند و عقیده دارند که کودک آنها کم‏عقل و احمق مى‏شود ... طبرى گوید برگ تازه کرفس براى معده و کبد سودمند است سنگ کلیه را خارج مى‏سازد. شیرابه و برگ آن به تنهائى و همراه با برگ و عصاره رازیانه تازه در تب و لرز ناشى از بلغم سودمند و دانه آن موثرتر است ... (تت جامع مفردات ج 4 ص 53).

کرفس ... ابن ماسویه گوید دانه آن مقوى معده و گشاینده انسداد کبد است براى صرع زیان دارد و شیرابه آن موجب تهوع مى‏گردد ... کبد، کلیه و مثانه را پاک مى‏کند. و قسطس در کتاب فلاحت گوید تمایلات جنسى زن و مرد را زیاد و دهان را خوش‏بو مى‏کند ... (الحاوى ج 21 ص 371). گرم و خشک است اندر درجه‏ى دوم ... (ابنیه 262). فى حمى ابیوالوس‏ 8* ... تخم رازیانه، کرفش و انیسون و بیخ کرفش و رازیانه ...

(هدایه المتعلمین 758).

کرفس ... خاصیت آن ضد نفخ، ضد انسداد، معرق و مسکن درد است ... در سرفه، برونشیت، تنگ نفس و آسم سودمند است. ضماد آن آماس گرم پستان را فرومینشاند براى کبد و طحال سودمند است آروغ را تحریک مى‏کند تحلیل‏برنده و دیرهضم است تخم کرفس موجب دل بهم خوردن و استفراغ مى‏شود آن را در روغن سرخ کرده تناول مى‏نمایند در درمان استسقاء سودمند است پیشاب و خون قاعدگى را زیاد

دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج‏1، ص: 205

مى‏کند تخم، برگ و تمام اندامهاى کرفس براى پالایش گرده، مثانه و زهدان سودمند است. ریشه آن شکم را لینت مى‏بخشد. کرفس را در داروهاى ترکیبى پادزهر وارد مى‏کنند شخص مسموم اگر آش کرفس و عدس بخورد با استفراغ سم را خارج مى‏کند ولى براى عقرب‏زدگى نه تنها سودى ندارد بلکه کار درمان را مشکل مى‏سازد ... (قانون عب کتاب ثانى 345).

شریف گوید مخلوط کوبیده کرفس و عسل براى درد ورک‏ 9* بسیار سودمند است غافقى گوید مالیدن کوبیده برگ کرفس در حمام براى خارش بسیار سودمند است (جامع مفردات ج 4- 53).

مطبوخ 2 الى 3 مثقال از بیخ او محلل صلابت طحال و کبد است و بیست مثقال از شیره برگ او رافع نوائب [تب نوبه‏] و دهن معطر [اسانس‏] تخم کرفس و سفوف [گرد] تخم آن مفید است در قولنج بطنى و وجع معده ... (فروغ ناصرى 494).

ترکیبات شیمیائى:

گیاه حاوى آپى‏ئین‏Apiin ، آپى‏ژنین، گلوتامین، مانیت، اینوزیت، آسپاراژین، کولین، اسیدهاى چرب به ویژه اسید پتروسلینیک و میوه‏ها حاوى 2 تا 3 درصد اسانس است که در ترکیب آن د- لیمونن، دى هیدروکارون وجود دارد همچنین میوه‏ها حاوى سلینن‏Selinen ، سانتالل‏Santalol ، سدانولیدSedanolide ، سدانه نولیدSedanenolide ، کومارین، و فلاونوئیدهاى‏Apiin و آپى‏ژنین‏Apigenin و اسیدهاى چرب مى‏باشد.

خواص درمانى:

دانه‏ها مدر، ضد ورم، ضد نفخ، ضد اسپاسم و مسکن عصبى، شیرافزا و برگ و ریشه مدر دکلرانت، مشهى، هضم‏کننده غذا، صفرابر، مقوى، ضد آسم و خلطآور مى‏باشند. خاصیت زیاد کردن پیشاب مربوط به ایندرید سدانولیک و سدانولید است که با املاح پتاسیم و آسپاراژین به این گیاه خاصیت یک مدر قوى را مى‏دهد و از بند آمدن ادرار که در نتیجه آن ورم بوجود مى‏آید جلوگیرى نموده ناراحتى‏هاى رماتیسمى و آرتریتیک و بعضى از ناراحتى‏هاى عصبى را برطرف مى‏نماید لذا از دانه‏ها به عنوان مدر، ضدعفونى‏کننده مجارى ادرار و در رماتیسم، آرتریت، نقرس بویژه در آرتریت روماتوئید مخصوصا هنگامى که بادپرسیون همراه باشد استفاده مى‏شود. در رماتیسم اگر آن را با شبدر باتلاقى یا اطریفل‏ 10* مخلوط نمایند اثر درمانى آن بیشتر مى‏شود، بعضى معتقدند که کرفس بافتهاى آسیب‏دیده کبد را ترمیم مى‏نماید.

از ریشه و برگ نیز در کمبود ترشح ادرار، خیز عمومى انساج، آسیت، آلبومینورى، سنگهاى کلیوى، برونشیت مزمن و آسم استفاده درمانى به عمل مى‏آید.

در استعمال خارجى از برگ‏ها به شکل ضماد در آدنیت‏ها، زخمهاى ناشى از ضعف و سرمازدگى پوست استفاده مى‏شود.

دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج‏1، ص: 206

اسانس کرفس که بر اثر تقطیر بخار آب بر میوه (دانه) کرفس نبطى یا پرورشى به دست مى‏آید و به نام اسانس سلرى در بازار تجارت عرضه مى‏گردد در آرتریت، نقرس، رماتیسم، نفخ، سختى بلع غذا، سوء هاضمه، احتقان کبد، یرقان، وقفه یا عدم جریان عادت ماهانه زنان (غیر از موارد آبستنى و یائسگى)، اختلالات غده‏اى، سیستیت، کم شدن ترشح شیر، سیاتیک و دردهاى عصبى استفاده مى‏شود. از هر 100 گرم میوه حدود 2 تا 3 گرم اسانس به دست مى‏آید این اسانس حاوى لیمونن 60 درصد، آپیول، سلینن، سانتالل، سدانولید، اسید سدانولیک مى‏باشد.

اسانس سلرى به عنوان ماده معطر براى ساختن صابون، پاک‏کننده‏ها، مواد آرایشى و در غذاها به عنوان چاشنى و در نوشابه‏هاى معمولى و الکلى بکار مى‏رود.

اسانس سلرى، سمى نبوده و اثر تحریک‏کنندگى ندارد.

موارد منع مصرف: مصرف آن در دوران شیردهى غیر مجاز است.

اشکال داروئى:

1- دم‏کرده دانه: یک قاشق قهوه‏خورى میوه (دانه) براى یک فنجان آب جوش در روز براى هضم غذا بعد از غذا مصرف مى‏شود

2- تنطور دانه: نصف یا یک قاشق مرباخورى سه بار در روز

3- الکلاتور: یک قاشق قهوه‏خورى در روز در موارد کمبود ترشح ادرار و نفریت مزمن‏

4- دم‏کرده برگ: دم‏کرده یک قاشق سوپخورى از برگ براى یک فنجان که در موارد احتقان کبد و به عنوان صفرابر مصرف مى‏شود.

5- جوشانده برگ: یک مشت (حدود 30 گرم) از برگ در یک لیتر آب به مدت 5 دقیقه جوشانده و به عنوان تب‏بر و در موارد آلبومینورى، کمبود ترشح ادرار بویژه اگر علت قلبى داشته باشد یک فنجان قبل از غذا

6- شیرابه برگ‏هاى تازه به مقدار 30 تا 60 گرم در موارد کمبود ترشح ادرار و به مقدار بیشتر تا 200 گرم در تبهاى نوبه‏اى و به صورت غرغره براى برطرف کردن عوارض اسکوربوت‏

7- جوشانده ریشه: جوشانده 30 در هزار ریشه در آلبومینوریهاى مزمن و سنگ کلیه‏

8- شربت پنج ریشه: ریشه کرفس نبطى، مارچوبه، رازیانه، جعفرى، کوله خاص از هریک 3 گرم در 100 گرم آب جوش وارد نموده و بیست دقیقه دم مى‏نمایند سپس صاف کرده و دو برابر آن قند اضافه نموده و آن‏قدر حرارت مى‏دهند تا به غلظت شربت برسد این شربت اثر مدر دارد و در آلبومینوریهاى مزمن و سنگ کلیه مصرف مى‏شود

9- تیزان براى آسم: ریشه کرفس نبطى، ریشه زنجبیل شامى، ریشه شیندان، ریشه باردان، پر سیاوشان از هریک 30 گرم فراسیون ابیض، زوفا از هریک 3 گرم میوه (دانه) رازیانه 15 گرم در یک لیتر آب به مدت 3 دقیقه جوشانده در طى روز به دفعات مصرف مى‏نمایند.

دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج‏1، ص: 207

توجه:

اگر در نسخ قدیم واژه کرفس بدون پسوند نبطى یا بستانى آمده باشد منظور کرفس بستانى است چه همانطوریکه آمد در کتب قدیم ذیل عنوان کرفس به غیر از دو گیاه فوق چندین گیاه با پیشوند کرفس به شرح زیر آمده است‏

1- کرفس جبلى‏Petroselinum oreoselinum Muench که در کتاب دیاسقوریدوس با نام اوراسالینون آمده است (دیاسقوریدوس م- 3 ش 61 ص 269).

2- کرفس برى یا سمرینون، کرفس طرى، کرفس صحرائى یا کرفس بیابانى‏Smyrnium perfolatum L وSmyrnium olusatrum -L که در کتاب دیاسقوریدوس ذیل سمرینون آمده است (دیاسقوریدوس م- 3 ش 64 ص 270). هر دو گیاه کرفس جبلى و کرفس برى در کتب قدیم عربى و فارسى‏زبان ذیل عنوان کرفس آمده‏اند

3- کرفس الماء، جرجیر الماء، کرفس مائى، قره العین‏Sium latifolium در کتاب دیاسقوریدوس با عنوان سین‏Sion آمده است لذا واژه کرفس الماء یا کرفس مائى به دو گیاه کرفس نبطى و این گیاه اطلاق شده است این گیاه در کتب سنتى با عنوان قره العین آمده است.

4- کرفس صخرى، کرفس ماقدونى، کرفس رومى، جعفرى، کرفس سرخسى‏Petroselinum hortense Hoffm در کتاب دیاسقوریدوس ذیل بطراسالینن آمده است.


دسته ها :
X