Code -755 کرفسApium graveolens L
واژه کرفس معرب از کرفش یا کرسب پارسى است به عبرى کرپسKarpas به یونانى سلینونSelinon و به سریانى کرفساKarafsa نامیده شده است در کتب طبى قدیم ذیل ماده کرفس چندین گیاه ذکر شده است که از آن جمله کرفس نبطى و کرفس بستانى مىباشد و چون اثرات درمانى هر دو گیاه را یکسان ذکر نمودهاند و در حقیقت گیاه دوم نوع کشتشده و پرورشى گیاه اول مىباشد به منظور جلوگیرى از اطاله کلام پس از شرح مرفولوژى و اسامى قدیم هر دو گیاه به تفکیک، خواص درمانى آنها یکجا ذکر مىگردد.
الف: کرفس نبطىApium graveolens L گیاهى است خودرو، دو ساله، به بلندى 40 تا 90 سانتیمتر، سبز مات، ساقه توخالى، ایستاده با انشعابات متعدد و شاخههاى ضخیم، برگها شبیه به برگ جعفرى با
دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج1، ص: 203
بریدگیهاى عمیق و مرکب از 3 تا 7 برگچه مثلثى یا لوزىشکل، دندانهدار، گلها به رنگ سفید، مجتمع چترى بدون پایه که در اراضى باتلاقها و مردابهاى مناطق معتدله اروپا، آسیا و افریقا مىروید.در ایران محل رویش آن مازندران، گیلان، خراسان، کوه تفتان، کاشان، شاهرود ... مىباشد.
در کتاب دیاسقوریدوس گیاه بهطور مجزا ذیل افسالینون 1* و در دیگر کتب قدیم مانند الحاوى، قانون ابن سینا، جامع مفردات ابن بیطار، تحفه و قرابادینها با اسامى کرفس نبطى، کرفس مشرقى، کرفس عظیم، کرفس شتوى آمده است. دیوسکورید ذیل افسالینون مىنویسد: افسالینون را اغریولن، اغریوسالنن و رومیها آن را اولاساثرن و سمرینون 2* نامیدهاند ولى سمرینون گیاه دیگرى است، افسالینون از کرفس بستانى بزرگتر، رنگ آن مایل به سپیدى، داراى ساقهاى دراز، توخالى، نرم و راهراه است برگ آن از برگ کرفس بستانى بزرگتر مایل به سرخى و چتر آن شبیه به گیاه لیبانوطس 3* و گل بالاى ساقه ظاهر مىشود دانه آن سیاهرنگ، مستطیل، سفت، تند و معطر و ریشه آن سفید و خوشطعم است. محل رویش آن مکانهاى تاریک، زیر درختان، کنار نیزارها و جنگلها مىباشد (تت دیاسقوریدوس م- 3 ش 63 ص 269).
کرفس ... دیوسکورید گوید بعضى کرفس عظیم را که مانند سمرینون از کرفس بستانى بزرگتر است اشتباها سمرینون نامیدهاند رنگ کرفس عظیم به سپیدى مىزند، ساقه آن توخالى، دراز، نرم و راهراه است 4* من [ابن سینا] شخصا این نوع را در کوههاى طبرستان دیدهام که ریشکهاى متعدد ریشه آن را احاطه کرده است و گوئى از آن بیرون آمده و مانند ریشه دراز بودند و با فشار دست به قسمت ضخیم آن شکسته مىشد و بوى آن مانند کافور آب بود ... (تت قانون عب 344).
کرفس ... نوعى از آن را به یونانى اقوسالینون گویند و آن کرفس عظیم، کرفس نبطى، کرفس مشرقى، کرفس عریض و به بربرى تجصیص 5* نامیده مىشود و دیوسکورید گوید که از کرفس بستانى بزرگتر است و رنگ آن به سپیدى مىزند ... (تت جامع مفردات ج 4 ص 53).
کرفس ... قسم نبطى را کرفس شتوى، کرفس مشرقى و کرفس عظیم نامند ... (تحفه 217).
کرفس معرب از کرفش به شین فارسى است و گفتهاند معرب از کرسب فارسى است به هندى اجمود به فرنگى سلرى و به لاتین سلدهرى نامند ... (مخزن 472).
اسامى عربى دیگرى که قدما به این گیاه دادهاند کرفس نابت فى المیاه، کرفس نابت فى الماء، کرفس مائى، کرفس آجامى و اسامى فعلى آن کرفس الماء و کرفس المناقع مىباشد و به پارسى آن را کرفش، کرفس، کرسب آبى، کرسف آبى، کرسپ آبى، کرفس آبى، کرفس خودرو، کرفس وحشى نامیدهاند.
ب: کرفس بستانىApium graveolens L .Var .dulce DC
کرفس بستانى یا کرفس پرورشى شباهت زیادى به گونه اصلى دارد ولى دمبرگ آن ضخیم و گوشتدار مىباشد و در کتاب دیاسقوریدوس با عنوان سالینون قابایون 6* آمده است. دیوسکورید مىنویسد سالینون قابایون کرفس بستانى است و شبیه گشنیز است.
دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج1، ص: 204
اسامى که به این گیاه داده شده است: کرفس بستانى (حنین)، کرفس مأکول (رازى)، کرفش، کرفس (اخوینى)، اکرفس، کرسب، کرسف (برهان قاطع) و کرسپ (فرهنگ مخزن)، کرفس مضلع، کثاءه، التراجیل، سیقان الکرفس. براى اطلاع بیشتر به واژهنامه شماره 558 مراجعه شود.کاربرد درمانى کرفس در طب سنتى:
کرفس از زمانهاى بسیار دور شناخته و کشت شده است در هند مکتب پزشکى ایورودا، مصریها و در یونان قدیم تئوفر است در امر درمان از آن استفاده مىکردهاند.
دیوسکورید گوید کرفس نبطى را مانند کرفس بستانى مىخورند. ریشه برگ و شاخههاى آن را خام و پخته و به تنهائى و یا با ماهى پخته تناول مىنمایند و آن را نمک سود نیز مىنمایند. تناول آن با شراب اونومالى قاعدهآور و در چکهچکه آمدن ادرار سودمند است و ریشه آن نیز همین اثر را دارد این نوع کرفس که در آب مىروید اثرات درمانى آن مانند کرفس بستانى است، ضماد کرفس بستانى با نان یا آرد 7* در آماس گرم چشم و آماس معده سودمند است تناول خام یا پخته آن پیشاب را زیاد مىنماید و تناول پخته آنکه با ریشه همراه باشد در مسمومیتهاى داروئى سودمند است و موجب استفراغ مىگردد و دانه آن بیشتر پیشابآور است همچنین در گزیدگى حشرات و مسمومیت از مردار سنگ سودمند است و نفخ را تحلیل مىبرد. در داروهاى تسکیندهنده درد و داروهاى ضد سرفه وارد مىشود ... (تت دیاسقوریدوس م- 3 ش 63 ص 269 و ش 60 ص 268).
جالینوس گفته است که کرفس ماکول اثر گرمکنندگى بیشترى دارد. قاعدهآور، پیشابآور و ضد نفخ است بهویژه دانه آن ... (الحاوى ج 21 ص 373). ابن سمحون از جالینوس حکایت مىکند که وى گفته است اگر زن هنگام باردارى در خوردن کرفس زیادهروى کند نوزاد وى مستعد به ابتلا بثورات جلدى و زخمهاى عفونى مىشود و جمیع پزشکان از دادن کرفس به زن شیرده کراهت دارند و عقیده دارند که کودک آنها کمعقل و احمق مىشود ... طبرى گوید برگ تازه کرفس براى معده و کبد سودمند است سنگ کلیه را خارج مىسازد. شیرابه و برگ آن به تنهائى و همراه با برگ و عصاره رازیانه تازه در تب و لرز ناشى از بلغم سودمند و دانه آن موثرتر است ... (تت جامع مفردات ج 4 ص 53).
کرفس ... ابن ماسویه گوید دانه آن مقوى معده و گشاینده انسداد کبد است براى صرع زیان دارد و شیرابه آن موجب تهوع مىگردد ... کبد، کلیه و مثانه را پاک مىکند. و قسطس در کتاب فلاحت گوید تمایلات جنسى زن و مرد را زیاد و دهان را خوشبو مىکند ... (الحاوى ج 21 ص 371). گرم و خشک است اندر درجهى دوم ... (ابنیه 262). فى حمى ابیوالوس 8* ... تخم رازیانه، کرفش و انیسون و بیخ کرفش و رازیانه ...
(هدایه المتعلمین 758).
کرفس ... خاصیت آن ضد نفخ، ضد انسداد، معرق و مسکن درد است ... در سرفه، برونشیت، تنگ نفس و آسم سودمند است. ضماد آن آماس گرم پستان را فرومینشاند براى کبد و طحال سودمند است آروغ را تحریک مىکند تحلیلبرنده و دیرهضم است تخم کرفس موجب دل بهم خوردن و استفراغ مىشود آن را در روغن سرخ کرده تناول مىنمایند در درمان استسقاء سودمند است پیشاب و خون قاعدگى را زیاد
دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج1، ص: 205
مىکند تخم، برگ و تمام اندامهاى کرفس براى پالایش گرده، مثانه و زهدان سودمند است. ریشه آن شکم را لینت مىبخشد. کرفس را در داروهاى ترکیبى پادزهر وارد مىکنند شخص مسموم اگر آش کرفس و عدس بخورد با استفراغ سم را خارج مىکند ولى براى عقربزدگى نه تنها سودى ندارد بلکه کار درمان را مشکل مىسازد ... (قانون عب کتاب ثانى 345).شریف گوید مخلوط کوبیده کرفس و عسل براى درد ورک 9* بسیار سودمند است غافقى گوید مالیدن کوبیده برگ کرفس در حمام براى خارش بسیار سودمند است (جامع مفردات ج 4- 53).
مطبوخ 2 الى 3 مثقال از بیخ او محلل صلابت طحال و کبد است و بیست مثقال از شیره برگ او رافع نوائب [تب نوبه] و دهن معطر [اسانس] تخم کرفس و سفوف [گرد] تخم آن مفید است در قولنج بطنى و وجع معده ... (فروغ ناصرى 494).
ترکیبات شیمیائى:
گیاه حاوى آپىئینApiin ، آپىژنین، گلوتامین، مانیت، اینوزیت، آسپاراژین، کولین، اسیدهاى چرب به ویژه اسید پتروسلینیک و میوهها حاوى 2 تا 3 درصد اسانس است که در ترکیب آن د- لیمونن، دى هیدروکارون وجود دارد همچنین میوهها حاوى سلیننSelinen ، سانتاللSantalol ، سدانولیدSedanolide ، سدانه نولیدSedanenolide ، کومارین، و فلاونوئیدهاىApiin و آپىژنینApigenin و اسیدهاى چرب مىباشد.
خواص درمانى:
دانهها مدر، ضد ورم، ضد نفخ، ضد اسپاسم و مسکن عصبى، شیرافزا و برگ و ریشه مدر دکلرانت، مشهى، هضمکننده غذا، صفرابر، مقوى، ضد آسم و خلطآور مىباشند. خاصیت زیاد کردن پیشاب مربوط به ایندرید سدانولیک و سدانولید است که با املاح پتاسیم و آسپاراژین به این گیاه خاصیت یک مدر قوى را مىدهد و از بند آمدن ادرار که در نتیجه آن ورم بوجود مىآید جلوگیرى نموده ناراحتىهاى رماتیسمى و آرتریتیک و بعضى از ناراحتىهاى عصبى را برطرف مىنماید لذا از دانهها به عنوان مدر، ضدعفونىکننده مجارى ادرار و در رماتیسم، آرتریت، نقرس بویژه در آرتریت روماتوئید مخصوصا هنگامى که بادپرسیون همراه باشد استفاده مىشود. در رماتیسم اگر آن را با شبدر باتلاقى یا اطریفل 10* مخلوط نمایند اثر درمانى آن بیشتر مىشود، بعضى معتقدند که کرفس بافتهاى آسیبدیده کبد را ترمیم مىنماید.
از ریشه و برگ نیز در کمبود ترشح ادرار، خیز عمومى انساج، آسیت، آلبومینورى، سنگهاى کلیوى، برونشیت مزمن و آسم استفاده درمانى به عمل مىآید.
در استعمال خارجى از برگها به شکل ضماد در آدنیتها، زخمهاى ناشى از ضعف و سرمازدگى پوست استفاده مىشود.
دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج1، ص: 206
اسانس کرفس که بر اثر تقطیر بخار آب بر میوه (دانه) کرفس نبطى یا پرورشى به دست مىآید و به نام اسانس سلرى در بازار تجارت عرضه مىگردد در آرتریت، نقرس، رماتیسم، نفخ، سختى بلع غذا، سوء هاضمه، احتقان کبد، یرقان، وقفه یا عدم جریان عادت ماهانه زنان (غیر از موارد آبستنى و یائسگى)، اختلالات غدهاى، سیستیت، کم شدن ترشح شیر، سیاتیک و دردهاى عصبى استفاده مىشود. از هر 100 گرم میوه حدود 2 تا 3 گرم اسانس به دست مىآید این اسانس حاوى لیمونن 60 درصد، آپیول، سلینن، سانتالل، سدانولید، اسید سدانولیک مىباشد.اسانس سلرى به عنوان ماده معطر براى ساختن صابون، پاککنندهها، مواد آرایشى و در غذاها به عنوان چاشنى و در نوشابههاى معمولى و الکلى بکار مىرود.
اسانس سلرى، سمى نبوده و اثر تحریککنندگى ندارد.
موارد منع مصرف: مصرف آن در دوران شیردهى غیر مجاز است.
اشکال داروئى:
1- دمکرده دانه: یک قاشق قهوهخورى میوه (دانه) براى یک فنجان آب جوش در روز براى هضم غذا بعد از غذا مصرف مىشود
2- تنطور دانه: نصف یا یک قاشق مرباخورى سه بار در روز
3- الکلاتور: یک قاشق قهوهخورى در روز در موارد کمبود ترشح ادرار و نفریت مزمن
4- دمکرده برگ: دمکرده یک قاشق سوپخورى از برگ براى یک فنجان که در موارد احتقان کبد و به عنوان صفرابر مصرف مىشود.
5- جوشانده برگ: یک مشت (حدود 30 گرم) از برگ در یک لیتر آب به مدت 5 دقیقه جوشانده و به عنوان تببر و در موارد آلبومینورى، کمبود ترشح ادرار بویژه اگر علت قلبى داشته باشد یک فنجان قبل از غذا
6- شیرابه برگهاى تازه به مقدار 30 تا 60 گرم در موارد کمبود ترشح ادرار و به مقدار بیشتر تا 200 گرم در تبهاى نوبهاى و به صورت غرغره براى برطرف کردن عوارض اسکوربوت
7- جوشانده ریشه: جوشانده 30 در هزار ریشه در آلبومینوریهاى مزمن و سنگ کلیه
8- شربت پنج ریشه: ریشه کرفس نبطى، مارچوبه، رازیانه، جعفرى، کوله خاص از هریک 3 گرم در 100 گرم آب جوش وارد نموده و بیست دقیقه دم مىنمایند سپس صاف کرده و دو برابر آن قند اضافه نموده و آنقدر حرارت مىدهند تا به غلظت شربت برسد این شربت اثر مدر دارد و در آلبومینوریهاى مزمن و سنگ کلیه مصرف مىشود
9- تیزان براى آسم: ریشه کرفس نبطى، ریشه زنجبیل شامى، ریشه شیندان، ریشه باردان، پر سیاوشان از هریک 30 گرم فراسیون ابیض، زوفا از هریک 3 گرم میوه (دانه) رازیانه 15 گرم در یک لیتر آب به مدت 3 دقیقه جوشانده در طى روز به دفعات مصرف مىنمایند.
دائرة المعارف طب سنتى (گیاهان دارویى)، ج1، ص: 207
توجه:اگر در نسخ قدیم واژه کرفس بدون پسوند نبطى یا بستانى آمده باشد منظور کرفس بستانى است چه همانطوریکه آمد در کتب قدیم ذیل عنوان کرفس به غیر از دو گیاه فوق چندین گیاه با پیشوند کرفس به شرح زیر آمده است
1- کرفس جبلىPetroselinum oreoselinum Muench که در کتاب دیاسقوریدوس با نام اوراسالینون آمده است (دیاسقوریدوس م- 3 ش 61 ص 269).
2- کرفس برى یا سمرینون، کرفس طرى، کرفس صحرائى یا کرفس بیابانىSmyrnium perfolatum L وSmyrnium olusatrum -L که در کتاب دیاسقوریدوس ذیل سمرینون آمده است (دیاسقوریدوس م- 3 ش 64 ص 270). هر دو گیاه کرفس جبلى و کرفس برى در کتب قدیم عربى و فارسىزبان ذیل عنوان کرفس آمدهاند
3- کرفس الماء، جرجیر الماء، کرفس مائى، قره العینSium latifolium در کتاب دیاسقوریدوس با عنوان سینSion آمده است لذا واژه کرفس الماء یا کرفس مائى به دو گیاه کرفس نبطى و این گیاه اطلاق شده است این گیاه در کتب سنتى با عنوان قره العین آمده است.
4- کرفس صخرى، کرفس ماقدونى، کرفس رومى، جعفرى، کرفس سرخسىPetroselinum hortense Hoffm در کتاب دیاسقوریدوس ذیل بطراسالینن آمده است.