سردرد :
متن کامل مطالب کتاب(در باره سردرد) :
المنصوری فی الطب (ترجمه) ؛ ص426
کپی مطالب ازبخش : نمایش کتاب نرم افزار
با فوند و سایز:توهاما10/ 4 صفحه
در ادامه مطلب ........................................
سردرد :
متن کامل مطالب کتاب(در باره سردرد) :
المنصوری فی الطب (ترجمه) ؛ ص426
کپی مطالب ازبخش : نمایش کتاب نرم افزار
با فوند و سایز:توهاما10/ 4 صفحه
المنصوری فی الطب (ترجمه)
؛ ص426
گفتار نهم : بیمارىهاى سر
تا پا
سردرد
و درد نیمه ى سر [1]:
اگر
به همراه این دو، سرخى و فشردگى و سنگینى در چهره و چشمها و گرمى در دستمالش و
بزرگى نبض باشد. باید از رگ قیفال سمتى که در آن درد سختتر است، خون گرفت. پس از
آن باید گلاب و روغن گل سرخ و سرکهى نارس را در ظرفى بهم زند تا باد کند، سپس با
یخ سرد نموده، روى سر گذارد. همچنین باید از گوشت و شراب دورى ورزید و خوراک عدسى
که فروکشکنندهى زردآب است و سبزیجات و میوههاى سردىزا خورد. با هلیلهى زرد و
آلو و تمر هندى و شکر تبرزد شکم را روان کند اگر بسنده نشد، ختمى را در سرکه
بپروراند و یا تخم اسفرزه و سرکه و با آن سر را پانسمان کند. اگر با این دو، نبض
شتابان و گرمى در دستمالش، دیده نشد و در چهره و چشم سرخى و کشیدگى (فشردگى)
نبود، درمان آن را با روانکنندهها آغاز کند سپس به دیگر درمانهایى که گفتیم روى
بیآورد. در بینى روغن بنفشه یا روغن تخم کدوى شیرین یا روغن نیلوفر و یا خلاف
بچکاند و اینها را با یخ سرد کند و بر سر بگذارد. و خوردن آن بر پایهى گزارهى ما
باید انجام گیرد، بدینگونه کافور و
المنصوری فی الطب (ترجمه)، ص: 427
گلاب و بید و بنفشه و جز آن
را بو کشد و اگر حال بیمار به وخامت رسید یک طسوج[2] تریاک و
مانند آن کافور که در روغن خلاف آب شده را برگرفته در بینى و او گوش بچکاند. اگر
به همراه سردرد نشانههایى که گفتیم چون سرخى و گرمى چهره نباشد بیمارى و
بهگونهاى کهنه مانده باشد، درمان آن را با قرص قوقایا آغاز کنید.
قرص
قوقایا:
أیارهى
فیقرا ده درم، پیهى حنظل سه و یک سوم درم، سقمونیا دو و نیم درم، اسطوخودس و تربد
هرکدام پنج درم، جداگانه کوبیده الک کند سپس ساییده و با آب عنب الثعلب (تاجریزى)
خمیر کرده، سپس آن را بهگونهى قرصهاى کوچک همچون نخود درآورده و اندازهى
خوراکى آن دو و نیم درم است و بیست قرص آن باید بکار رود.
پس
از بکار بردن روانکنندهها بر سر (روغن) زنبق یا روغن بان بریزد و در بینى و گوش
او از آن روغن بچکاند و نیز به پیشانى و گیجگاه بمالد و خود را وادار به بوییدن
خوشبوکننده (غالیه) نماید و در دو کانال بینى او مشک که داروى سردرد است، بدمید.
اگر بیمارى سختتر شد یک قیراط گندبیدستر و به مانند آن فربیون را در کمى روغن
زنبق آب کنید و در بینى و گوش او بچکانید و نیز پیشانى و گیجگاه او را روغنمالى
نمایید.
سردرد
گرم[3]:
دارویى
روغنى، سودمند براى سردرد گرم:
گزارهى
آن: تخم کاهو و شیاف مامیثا و صندل و گل سرخ و فوفل و أفیون و سرکه و گلاب روى
پیشانى بمالید، سپس آن را در پارچهاى، که با سرکه و گلاب خیس شده را روى پیشانى
او گذارید، هرگاه ولرم شد برداشته و دوباره این انجام کار انجام دهید.
مرهم
سردرد سرد:
مرهمى
سودمند براى سردردهاى از سردى: گندبیدستر، فربیون،
المنصوری فی الطب (ترجمه)، ص: 428
فلفل، خردل، تریاک، را با
شراب کهنه مىآمیزند تا بستگى آن بیشتر شود. این مرهم براى هر سردرد کهنه و دیرپا
سودمند است.
اگر
مدت سردرد از یک هفته بگذرد، او را وادار به آبتنى کردن کنید و روى سر او، دم
کردهى بابونه، مرزنگوش، شیح، و نمام به تنهایى یا همگى با هم بگذارید که سودمند
مىباشد.
اگر
سردرد هر روز پیش از خوراک برانگیخته شود و سپس آرام گردد به او پیش از وقت خوراک،
لقمهاى چند از نان در آب انار یا آب غوره و جز آن خیسانده، بدهید.
اگر
با بلند شدن آفتاب سردرد برانگیخته شد پس بجاست که سر را با روغن گل سرخ و سرکهى
نارس (خل خمر) که هر دو سرد هستند درمان نمایید.
اگر
آرام نشد با دیگر نوشابههاى سرد درمان کنید.
اگر
سردرد بدرازا کشید و دردناکتر شد و پیوسته ماندگار گشت و نگرانى بر چشم بیمار
رفت، نیاز به بریدن سرخرگ گیجگاهى مىباشد.
سخن
در اینباره بیرون از هدف نگارش کتاب ماست.
سرگیجه[4]:
اگر
کسى پیرامون خود را گردان بدور خویش ببیند و چشمانش سیاهى برود، نیروى او فروافتد
و به همراه آن رنگ چهره و چشمان به سرخى گراید، و از پشت گوش عرق بتراود. از رگ
پشت گوش او، خون بگیرید و رگهاى گودى گردن و ساق را حجامت کنید.
اگر
این رگها تراوش (عرق) نداشتند ولى چهره سرخ و گرم شد، از رگ باسلیق خون بگیرید، و
رگ ساق پا را حجامت کنید.
در
اینگونه سرگیجه و گونهى پیشین سرکهى نارس و روغن گل سرخ روى سر بگذارید و از
خوراکىهاى گرمىزا بپرهیزد.
المنصوری فی الطب (ترجمه)، ص: 429
با آب هلیله شکم را نرم
کنید. اگر به همراه سرگیجه سرخى رو و گرمى (پوست) نباشد، ببینید آیا دلآشوبى و
پریشانى دارد؟ پس نخست بالا آورد و سپس داروى قوقایا بخورد و از خوراکىهاى
سردىزا بپرهیزد. اگر به همراه آن پریشانى و دلآشوبى و نیز نشانههاى گرمى نباشد.
شکم را با قوقایا روان کنید و خوراکىهاى سرد نخورد و با بیرونکشندههاى بلغم،
دهانشویه نماید و داروهاى گرمکنندهى سر در بینى بچکانید.
سرسام[5]:
اگر
آدمى گرفتار تب مطبقه (فراگیر) و تب پیوسته با سنگینى سر و چشم و سرخى تندرو و
سردرد و روشنایى گریزى و نبض تند و بسیار پىدرپى شد، همهى آنها نشانههاى سرسام
هستند.
اگر
زبان سیاه و زرد شود و پریشانى خرد و افزایش یاوهگویى و بىخوابى پیش آید نشانهى
دیگر فراگیر شدن سرسام مىباشد. بهتر است پیش از آنکه پایان این نشانهها برسد،
درمان بیمار را با خونگیرى و نرم کردن شکم با آب میوهها دنبال کنید و خوراک وى را
تنها به آبجو بگذارید و آن یک یا دو بار در روز داد به آن نیز به اندازهى عادتى
که در هنگام تندرستى دارد. همچنین بر سرش سرکهى نارس و روغن گل سرخ بریزید.
اگر
بیخوابى او افزایش یابد، باید بنفشه خشک شده و پوست خشخاش و جو پوستکنده و تخم
کاهو را با ریشهى لفاح بگیرند و مشتى از آن را در قمقمه آبى بپزند تا آب آن سرخ
رنگ شود، سپس او را باید در تشتى با آب ولرم بنشانند. با آفتابهاى همین دارو را
هر روز و چندین بار روى سر او بریزند. سر او را در روغن بنفشهاى که با شیر
آمیخته، فروکنند. همچنین بخشى از آن را نیز بخورند سپس سر را بالا نگه دارند.
هرگاه درمان بیمار بهگونهاى پیگیرى شود که نیروى بیمار استوار بماند باید از وى
خون بگیرند مگر آنکه بیمارى سبک شده، و اگر نیروى فرو او افتاده دیگر روشها را
باید پى بگیرند تا بهبود یابد.
المنصوری فی الطب (ترجمه)، ص: 430
سکته[6]:
اگر
آدمى بهگونهاى دراز کشد که همچون خوابیدگان باشد ولى بیدار، خرخر کند و اگر چیز
تیزى به بدن او فروکنیم و او احساس نکند پس بدان او سکته کرده است و بیمارى او، به
اندازهى سختى خرخر کردن و سستى او مىباشد.
چنانچه
دهان بیمار کف کند (کف از دهان برآید) بیمارى سخت و درمانناپذیر است یا به تندى
وى را خواهد کشت و یا به سوى فلج شدن مىرود.
اگر
ما پیگیر درمان ایشان باشیم. بهتر است، ببینیم چهره ایشان بسیار سرخ یا سیاه یا
سبز شده، که از نرسیدن خون به آن اندام مىباشد. ما باید از دو رگ وداج و دو رگ
قیفال با هم خون بگیریم. اگر چنین نشود، همچنین آواى خرخر به هنگام نفس کشیدن، از
سینه شنیده مىشود، داروى ترکیبى زیر را در تنقیهى کردن بیمار بکار خواهیم برد.
تنقیه
براى سکتهکردگان:
گزارهى
تنقیه: پیهى حنظل و بخور مریم و قنطوریون و عرطنیثا و خربق سپید از هرکدام
یک مشت که با سه رطل آب پخته مىشود تا به اندازهى یک رطل گردد سپس صاف شده، با
نیم رطل آن تنقیه انجام مىپذیرد، اگر داروى تنقیه پس از بکار بردن زود از تن
بیرون آمد، دوباره انجام مىشود. تا آنکه به همراه آن نمورىهایى بسیار بیرون
بیاید. در بینى کندس و خربق سپید اندکاندک مىریزند.
بلاذرى
بزرگ با عسلآب چندین بار در هر روز به وزن یک مثقال در دهان مىگذارند که گزارهى
آن در بخش فلج آمده است. تابهى آهنین را داغ مىکنند به سر بیمار نزدیک
مىنمایند، بهگونهاى که موى او بسوزاند. اگر بهبود نیافت درمان را دگرگون
مىکنند، سر وى را مىتراشند و خردل و گندبیدستر و سرکهاند تند را ساییده، سر او
را با آن مىپوشانند پس از رگ زدن نخست بازوها و کشالهى ران او را مىبندند و بر
سر او سرکهى نارس (خل خمر) و روغن گل سرخ مىریزند و سپس از پاها و دستهاى او
خون مىگیرند.
المنصوری فی الطب (ترجمه)، ص: 431
خوابآلودگى و بیهوشى[7]:
اگر
آدمى مانند کسانى که خوابند، دراز کشیده و احساس و جنبش داشته باشد، جز آنکه در
بیشتر وقت چشمان او بسته است. چنانچه بانگى برخاسته و فریادى بر او زده شود در
همان هنگام چشمان را باز کند و سپس ببندد، او دچار خوابآلودگى شده است و با
تنقیههاى تندى که پیش از این گزاره کردهایم درمان مىشود. عسلآب را در دهان او
بریزند و آن را به مانند خوراک روزمره بشمار آورند و بر سر او سه روز سرکهى نارس
و روغن گل سرخ بریزند و از پس سه (روز) به همان گونه که گفتیم وى را به عطسه کردن
وادارند و سر او را بتراشند و روى آن گندبیدستر و سرکه و خردل بگذارند.
خیرگى،
زلزدگى (شخوص)[8]:
اگر
آدمى دراز کشیده باشد همچون خوابیدگان احساس کند، ولى جنبش نداشته و پلک نزند پس
او خیره شده (زل زده) است. او را به مانند بیماران خوابآلوده درمان مىکنند.
افزون بر آن در یک رطل روغن زنبق[9] یک وقیه فربیون تازه را به
همراه گندبیدستر و فراسیون[10] و روغن زنبق گرد مىآورند و
بر سر او مىمالند.[11]
[1] ( 1). صداع:Headache ، شقیقه:Migraine
[2] ( 1). طسوج:
اندازهى دو دانه و نیم جو، ن. ک نمایه اندازهها
[3] ( 2). صداع حار:Hot headache
[4] ( 1). دوار:
سرچرخى، سرگشت، سرگیجهvertigo
[5] ( 1). سرسام:cerebritis وmeningitis وencephalitis ن. ک نمایه بیمارىها
[6] ( 1). سکته:Apoplexy
[7] ( 1). سبات:coma وstupor ، بیهوشى، کما، اغما، از دست رفتن
هوشیارى
[8] ( 2). شخوص:
فروگرفت، جمود خلسهاىCatalepsy ;eyes remaining open
[9] ( 3). زنبق: ن. ک
نمایه داروهاى تکى
[10] ( 4). فراسیون:
گندناى کوهى( آنندراج)، در دو درجه گرم و سه درجه خشک براى گرفتگىهاى جگر و سپرز
و بیمارى زردیون( یرقان)، سودمند است ن. ک نمایه داروهاى تکى
[11] رازى، محمد بن
زکریا - مترجم: ذاکر، محمد ابراهیم، المنصوری فی الطب (ترجمه)، 1جلد، دانشگاه علوم
پزشکى تهران - تهران، چاپ: اول، 1387 ه.ش.